یکی از مسائلی که در ازدواج باید به آن توجه شود، تفاوت سنی دختر و پسر است. درست است که کمتر بودن سن دختر یک معیار صد در صدی نیست و ممکن است مواردی هم وجود داشته باشد که با وجود کوچکتر بودن پسر از لحاظ سنی، دختر و پسر با هم ازدواج کرده اند و الآن هم مشکلی ندارند، ولی معمولاً توصیه جدی مشاورین خانواده این است که سن پسر چند سالی بزرگتر از دختر باشد.
همان طور که می دانید ازدواج یکی از مسایل مهم زندگی هر انسانی است زیرا در تمامی ابعاد زندگی تأثیر دارد. ازدواج موفق می تواند سبب پیشرفت انسان در زمینه های مختلف شود کما اینکه چنانچه ازدواج ناموفق باشد مشکلات زیادی را برای انسان بوجود می آورد و مانع رشد و ترقی می شود پس باید با این امر مهم سنجیده برخورد کرد و از هر گونه شتابزدگی، یک جانبه گرایی، ظاهر بینی و سطحی نگری پرهیز کرد.
برای انتخاب همسر پیروی از نقشه راه و الگوی ازدواج می تواند ضامن پایداری وثبات درزندگی مشترک دختر وپسر باشد. مطمئنا با پیروی از این مدل اخلاقی ودینی که طبق تجربیات تلخ و شیرین هزاران نفر طراحی شده است می توانید خود را از آفت ها وآسیب های موجود در این مسیر ایمن کنید.
یکی از مسائلی که در ازدواج باید به آن توجه شود، تفاوت سنی دختر و پسر است. درست است که کمتر بودن سن دختر یک معیار صد در صدی نیست و ممکن است مواردی هم وجود داشته باشد که با وجود کوچکتر بودن پسر از لحاظ سنی، دختر و پسر با هم ازدواج کرده اند و الآن هم مشکلی ندارند، ولی معمولاً توصیه جدی مشاورین خانواده این است که سن پسر چند سالی بزرگتر از دختر باشد( سه تا شش سال) چنین توصیه ای هم بی دلیل نیست.
ممکن است کسی در کنار همسری کم سنّ تر از خود ارامش یابد – کسی در کنار همسری هم سنّ خود ارامش یابد و کسی در کنار همسری بزرگتر از خود هم ارامش یابد.
آری، بهتر این است که سنّ دختر کم تر از پسر باشد؛ و این هم دلایلی منطبق با جسم، روح و روان هر دو طرف دارد.
فواید اختلاف سنی کم در ازدواج
در این باره به بعضی موارد اشاره می کنیم:
- درک بیش تر
زندگی شویی کم تر دچار مشکل خواهد شد، تفاهم عاطفی، روحی، فکری، اجتماعی و جنسی بیش تر خواهد بود و هم دیگر را بهتر درک خواهند کرد؛ برای این که سن بلوغ جنسی و رشد اجتماعی ـ عاطفی دختران کمی سریعتر است.
- توقع کم در فعالیت جسمی
هم چنین اختلاف سنی کم، باعث تناسب بیش تر در قابلیت های جسمی خواهد بود و این امر سبب میشود که توقع بیش از حد از هم دیگر در خصوص فعالیت های جسمی نداشته باشند.
- انعطاف پذیری بیش تر
معمولاً افرد مسنتر قابلیت انعطاف پذیری کم تری دارد. اگر دو نفر جوان با اختلاف سنی کم تر ازدواج میکنند ، برای دست پیدا کردن به سازگاری سعی میکنند ، به نظر هم دیگر توجه نمایند و خود را طوری تطبیق میدهند که مقبول دیگری واقع شوند و بدین ترتیب رضایت طرف مقابل را جلب نمایند. حال آن که با افزایش سن، انعطاف آدمی کاهش می یابد و همین امر در زندگانی مشترک معضل افرین است.
- دوست بودن با یک دیگر
فایده چهارم این است که تلاش میکنند بصورت دو دوست با هم دیگر برخورد کنند، نه اینکه یکی که بزرگتر است پیوسته دیگری را امر و نهی نماید.
- بیان مشکلات
فایده پنجم این است که دختر و پسر زیرا فاصله سنی کمی دارند، از هم دیگر رودربایستی نداشته باشند و مشکلات و خواسته های خود را راحت تر به هم دیگر منتقل کنند .
- امتیاز دادن فرد بزرگتر
فایده ششم اینکه چنانچه فاصله سنی زیاد باشد، فرد بزرگتر باید برای جذب فرد کوچک تر امتیازهای زیادی بدهد و این برای فرد بزرگتر همیشه میسر نمی باشد و سبب اختلاف خواهد شد؛ ولی چنانچه فاصله کم باشد، دیگر ومی ندارد فرد بزرگتر امتیاز دهد.
ازدواج با همسن از نظر روانشناسی
چند توصیه برای مدیریت این چالش
اول آن که اگر در آغاز دوران جوانی هستید و قصد ازدواج با شخصی هم سال را دارید یا ازدواج نموده اید ، لازم نیست نگران باشید. این مسئله میتواند چالش های اضافه تری به همراه داشته باشد ولی نمی توان آن را بعنوان نکته منفی در نظر گرفت. جدای از این مسأله، یادتان باشد بانوان جوان همسن لازم است در کنار صبر و بردباری، انتظاراتی واقع بینانه از همدیگر داشته باشند و تحتتأثیر توقعات اطرافیان به همسر خود فشار اضافه وارد نکنند. در کنار آن به خانواده ها هم توصیه میشود در عین حال که به مستقل شدن جوانان کمک میکنند ، در سال های آغازین ازدواج به حمایت و پشتیبانی از همسران جوان ادامه دهند.
ازدواج با همسن از نظر روانشناسی
ازدواج با همسن از نظر روانشناسی مشکلی ندارد و بیش تر به دیگر شرایط وابسته است.
برای ازدواج با همسن بهتر است اول بلوغ عقلی و فکری دختر و پسر سنجیده شود تا با در نظر گرفتن شرایط دریابند که آیا مناسب برای یکدیگر هستند یا خیر. که برای یافتن این مسئله بهترین کار مراجعه به مشاوره ازدواج است که با اگاهی و تجربه تشخصیص میدهند زوج از لحاظ طرز تفکر و فرهنگ و اخلاقیات تا چه میزان به یکدیگر نزدیک هستند.
ازدواج با همسن از نظر روانشناسی اسیب شناخته نمی شود ولی معمولاً ترجیح این است که دختر به علت بلوغ عقلی و منطقی زود تر نسبت به پسر کوچک تر باشد تا از لحاظ فکری در یک سطح قرار بگیرند ولی زوج های همسن را هم اسیب تلقی نمی کنند چرا که بسته به اشخاص ممکن است تمام این شرایط تغییر کنند. و اکنون تنها ازدواجی که جزء ازدواج های نامتعارف در جامعه شناخته میشود ازدواج با زن بزرگتر از مرد هم است
محاسن ازدواج با همسن
محاسن ازدواج با همسن برای افردی که تصمیم ازدواج با همسن خود را دارند شنیدنی است.
- هنگامی که انتخابتان برای یک زندگی مشترک شخصی میشود که همسن و سال خودتان است حس صمیمیت بیشتری با وی می کنید خواسته هایتان را راحت تر بیان می کنید و هنگامی که با وی درد و دل می کنید حس می کنید بهتر از هرفرد دیگری شما را درک میکند و لازم است یادآوری کنم تجربه ی این حس در یک زندگی مشترک یکی از محاسن ازدواج با همسن است که ممکن است هرکسی آن را تجربه نکند.
از جمله محاسن ازدواج با همسن به موردهای زیر میتوان اشاره نمود :
- مرد حس مدیر بودن نمی کند و زن حس بهتری را تجربه میکند .
- با هم تجربه کسب می کنید و این برایتان طراوت و جذابیت دارد.
- توقعات نزدیک تری دارید برای این که بلوغ فکری، عقلی نزدیک تری دارید و حتی جهانبینی های شبیه تری دارید.
- راحت تر با یکدیگر م می کنید و با هم یک تصمیم می گیرید.
- بهترین تعریف از محاسن ازدواج با همسن این است که بگوییم در یک کلام بهتر حرف همدیگر را میفهمید و درک بهتری از شرایط روحی و جسمی یکدیگر دارید.
- تحقیقات نشان میدهد زوج های همسن معمولاً هیجان بیشتری را در زندگی مشترک رغم میزنند میتوان گفت در این زندگی مشترک سفر های غیرمنتظره و بی برنامه و یا تغییرهای ناگهانی مانند تغییر محل زندگی و … بیش تر از بقیه ممکن است رخ بدهد و نکته این است که تمام این حوادث بدون نگرانی و حتی با رضایت کامل آن ها انجام می شود .
- زوج های همسن با انرژی که از همدلی و همراهی دونفره شان به دست می آورند میتوانند هر اتفاق بزرگی را رقم بزنند.
معایب ازدواج با همسن
معایب ازدواج با همسن
معایب ازدواج با همسن درست زمانی اتفاق می افتد که این زوج خوشبخت وارد لج بازی بشوند. یکی از حوادث تلخی که امکان دارد زندگی یک زوج همسن را از هم بپاشد بوجود آمدن اختلافاتی است که باعث شود این زوج نسبت به هم بی عاطفه شوند که علل آن را در زیر یادآوری خواهیم کرد:
- یکی از بدی ها ازدواج با همسن که درست نقطه مقابل محاسن این نوع ازدواج هم است این است که این همسن بودن و صمیمت زیاد باعث شود حرمت ها بین زوجین از بین برود.
- معمولاً ن از نظر رابطه جنسی زود تر از مردان پیر میشوند و زمانیکه زوج همسن باشند این نکته در آینده میتواند مسئله ساز شود برای این که در ازدواج هایی که مرد بزرگتر است این تعادل به واسطه تفاوت سنی حل میشود ولی در زوج های همسن اینطور نیست.
- یکی دیگر از معایب ازدواج با همسن این است که مرد به علت ناپختگی و یا تجربه ای به اندازه ی زن، قادر به مدیریت خانواده نباشد و این باعث شود زن، که پیوسته به دنبال پشتوانه ای در زندگی مشترک است حس خلع کند.
- وقتى سن زن چند سالى کمتر از مرد باشد اطاعت پذیرى وی از مرد بعنوان سرپرست خانواده بیشتر و راحت تر خواهد بود مضافا بر اینکه زن همیشه دوست دارد همسرش فردى، توانا، قدرتمند و پناهگاه مطمئنى براى وی باشد و چنانچه زن و مرد از نظر سنى در یک سطح باشند هیچ گاه زن چنین تصورى را از شوهرش ندارد و وی را در حد خود مى بیند ولی چنانچه شوهر چند سالى بزرگتر باشد و از تجارب بیشترى بهره مند باشد زن حس مى کند همسر وی کسى است که شایستگى هاى لازم را براى اداره منزل دارد و مى تواند در پناه وی یک زندگى ارامش بخش داشت.
- زن به دلیل زایمان، شیر دادن و. زودتر از مرد شکسته مى شود و هم سال بودن زن و شوهر سبب مى شود پس از یک دهه زندگى و آوردن چند فرزند شادابى زن در حد شادابى و نشاط مرد نباشد و حتی مطلوبیت وی نزد شوهر کم شود بنابراین براى پیشگیرى از مسأله کاملا طبیعى و زیستى بهتر است این اختلاف سنى همواره بین زن و شوهر باشد تا همواره زن از نشاط کافى بهره مند باشد و مطلوبیت وی پیش شوهرش کاسته نشود.
ممکن است بگویید مرد هم باید براى همسرش مطلوبیت داشته باشد، آری این حرف درست است ولی همانطور که در بالا متذکر شدیم مردها به دلیل عدم زایمان و متحمل نشدن فرزند دارى و فرزندپرورشى دیرتر از ن دچار شکستى و چین و چروک صورت و بدن مى شوند.
بهترین سن ازدواج
- نسبی بودن سن ازدواج
سن ازدواج امری است نسبی و متغیر که در اشخاص گوناگون، تفاوت میکند . امکان دارد شخصی در هفده سالگی آماده ازدواج باشد، ولی شخصی در۲۵ سالگی هم قابلیت اداره خانواده را نداشته باشد.
- تعریف سن ازدواج
سن ازدواج، سنی است که جوان حس نیاز به ازدواج میکند و تقدیر الهی در وجودش این حس نیاز را به جوشش می آورد.
منبع: بیتوته
جدای از مواقعی که هرکدام از ما دچار مشکل شده و احساس نیاز می کنیم تا با روانشناس یا مشاور تماس گرفته و از کمک های تخصصی او بهره مند شویم، آیا موقعیت هایی وجود دارد که بهتر است در راستای پیشگیری از بروز مشکلات، قرار ملاقاتی با روانشناس داشته و یا با شرکت در کارگاه آموزشی سطح اطلاعات خود را بالا ببریم.
در این مطلب قصد داریم تا ده موقعیتی را که به صورت معمول مراجه به روانشناس می تواند از بروز مشکلات تا حد زیادی جلوگیری کند و در رابطه با این موضوعات کمک کند و یادشتن مسائل را کاهش دهد، به شما معرفی کنیم. با ذکر این نکته که این موقعیت ها به خودی خود آسیب رسان نیستند و مراجعه به روانشناس در این شرایط بیش از همه به منظور پیشگیری از بروز مشکلات بعدی است.
1- بلوغ و دوران نوجوانی
اینکه شما فرزندتان در سن بلوغ باشد و یا خودتان در حال طی کردن این دوران حساس هستید، تفاوتی ندارد، کسب اطلاعات درست و کامل در رابطه با این دوران می تواند کمک بزرگی برای شما بوده و احتمال برزو مشکل را کاهش دهد.
2- شکست در روابط صمیمانه
به صورت کلی در زمانی که ما در زندگی در هر زمینه ای دچار شکست می شویم، نیاز به کمک داریم تا بتوانیم خودمان را پیدا کنیم و به بازسازی دوباره زندگی خود بپردازیم. اما شاید شکست در روابط صمیمانه و به اصطلاح شکست عشقی حساسیت بیشتری دارد.
نکته مهمی که باید به آن توجه داشته باشیم یادگیری مهارت هایی است که بتواند احتمال بروز شکست را برای ما کاهش داده و یا در صورت بروز چنین اتفاقاتی آسیب پذیری ما را کم کند.
3- انتخاب همسر
خوشبختانه این روزها تعداد افرادی که ترجیح می دهند تا در زمینه انتخاب همسر از تجربه مشاوران و روانشناسان استفاده کنند، رو به افزایش است. نکته مهمی که بد نیست بدانید این است که برای شرکت در کارگاه های انتخاب همسر که توسط برخی متخصصان برگزار می شود لازم نیست شما نامزده کرده و یا موردی خاص را برای ازدواج درنظر گرفته باشید، بلکه می توانید پیش از ورود جدید به بحث انتخاب همسر، با شرکت در این برنامه های آموزشی با معیارهایی که لازم است در نظر داشته باشید آشنا شوید.
4- آغاز زندگی مشترک
آغاز زندگی مشترک، یکی از موقعیت های دشواری است که لازم است هر فردی در این زمینه اطلاعات کافی به دست آورد. آشنایی ن از دنیای مردان و نیز برعکس، از مهمترین موضوعاتی است که لازم است همسران جوان در آن زمینه اطلاعاتی به دست آورند. یادمان باشد درصد زیادی از اختلافات شویی به خاطر ناآشنایی همسران با ویژگی های جنس مقابل و البته آشنانبودن با مهارت های مورد نیاز در زندگی مشترک است. البته یکی دیگر از ضرورت های آغاز زندگی مشترک، آشنایی با مهارت های لازم در زمینه روابط جنسی است.
5- بچه دار شدن و فرزندپروری
تربیت فرزند در این دوران می تواند دشواری های زیادی داشته باشد. از طرفی بعد از بچه دارشدن رابطه همسران نیز دچار نوسان می شود. آشنایی نداشتن با مدیریت مسائل پیش آمده در رابطه همسران و البته آگاهی نداشتن از مهارت های فرزندپروری می تواند تجربه شیرین بچه دار شدن را به تجربه ای استرس زا و ناراحت کننده تبدیل کند. یادمان باشد صرف انرژی برای آشنایی با مهارت های فرزندپروری یک سرمایه گذاری است که البته نتیجه آن نیز خیلی زود نمایان خواهدشد.
6- انتخاب رشته تحصیلی و شغل
آشناشدن با استعدادها و توانمندی های فردی یکی از اهدافی است که مشاوره های شغلی می تواند در اختیار فرد بگذارد. البته قدم اول در انتخاب شغل شاید انتخاب صحیح رشته تحصیلی در دبیرستان و سپس دانشگاه باشد. با توجه به افزایش و فراوانی رشته ها و البته اهمیتی که تمایل و توانایی های فردی در این زمینه برعهده دارد، بهره گرفتن از دانش روانشناسان می تواند کمک کند تا انتخاب بهتری داشته باشیم.
7- به سوگ نشستن نزدیکان
از دست دادن نزدیکان و تجربه داغدیدگی، یکی دیگر از موقعیت های دشوار زندگی است. استفاده از تجربه متخصصان در این موقعیت های دشوار می تواند کمک کند تا بهتر از این مرحله عبور کرده و عوارض کمتری را تجربه کنیم. توجه داشته باشید که غمگین شدن ولو به صورتی بسیار شدید، به خودی خود از نظر روانشناختی مشکل تلقی نمی شود، بلکه برای نمونه، طولانی شدن دوره سوگ و تغییرات نظام باورهاست که می تواند نشان دهنده وم مشاوره با روانشناسی باشد.
8- تغییرات میانسالی
دوران میانسالی همراه با تغییراتی است که در صورت به کار بستن شیوه های مدیریتی صحیح، می تواند عوارضی را به دنبال داشته و سلامت روان را با مخاطراتی رو به رو سازد. به صورت معمول بسیاری از افراد در این دوره سنی تصور می کنند دیگر به سنی رسیده اند که باید خودشان از عهده تمامی مسائل برآمده و از دیگران و به ویژه جوانترها کمک نگیرند. اما خوب است به این نکته توجه داشته باشیم که آگاهی یافتن از تغییرات این دوران، خود قدم بسیار مهمی در پیشگیری از مشکلات احتمالی است.
9- ازدواج فرزندان
اینکه جوانان در زمان انتخاب همسر و ازدواج به روانشناس مراجعه کنند، تا حد زیادی امر پذیرفته شده ای است، اما واقعیت این است که به نظر می رسد برای تکمیل کار لازم است تا والدین همسران جوان نیز در زمان ازدواج آنها از خدمات روانشناسی استفاده کنند. این نیاز را بیش از هر چیزی آمار شکایت از خانواده ها بابت دخالت در زندگی همسران نشان می دهد. درواقع در کشور ما یکی از دلایل مهم طلاق، دخالت خانواده ها عنوان می شود و چه بهتر که خانواده ها برای پیشگیری از بروز مشکل از خدمات تخصصی بهره بگیرند.
10- طلاق
یکی از دشوارترین موقعیت ها برای هر فردی می تواند زمانی باشد که زندگی مشترک او به شکست میانجامد. هرچند خدمات روان شناسی می تواند از بروز بسیاری از طلاق ها، به شرط استفاده صحیح و به هنگام از این خدمات جلوگیری کند، اما به هر صورت بخشی از طلاق ها اجتناب ناپذیرند. نکته مهم این است که طلاق اگرچه به معنای پایان یافتن زندگی مشترک است، اما پایان زندگی فردی افراد نبوده و آنها حق دارند بعد از طلاق نیز از زندگی خود لذت برده و انتخاب های دیگری برای زندگی خود داشته باشند. روان شناسی می تواند در برهه حساس بعد از طلاق از بروز مشکلات جلوگیری کرده و به افراد کمک کند تا بهتر با این شرایط دشوار کنار بیایند و برای زندگی خود برنامه ریزی تازه ای داشته باشند.
منبع: برترین ها
آیا میدانید مشاجرهها و اختلافهای شوییتان چه زمانی به مرز خطرناک میرسند؟ با ما همراه باشید تا به شما بگوییم علائم اینکه زندگی مشترکتان در معرض خطر است چیست، تا با آگاه بودن نسبت به آنها شاید بتوانید پیش از اینکه خیلی دیر شود چارهای بیندیشید.
آشکارا به همسرتان بیاحترامی میکنید
شاید با غرولندهای معمولی شروع شود مثلا: چرا ظرفها را نشستی؟»، اما کم کم تبدیل به انتقاد و سرزنشهای جدیتر میشوند، مثلا: تو هیچ وقت در کارهای خانه به من کمک نمیکند» یا تو آدم تنبلی هستی». این موارد چیزهایی هستند که شخصیت طرف مقابل را مستقیما هدف و به باد انتقاد میگیرند: تو خودخواهی»، تو حسودی»، تو بیملاحظهای» و
البته این اتفاقی نیست که یک شبه بیفتد، اما تدریجا میتواند ریشههای ارتباط تان را سست و سستتر کند. کارشناسان میگویند بحث و جدلها هرگز نباید با تو» شروع شوند. استفاده از جملاتی که مستقیما طرف مقابل را هدف میگیرند، با قضاوت و سرزنش همراهند و تنها واکنشی که با این بیان دریافت خواهید کرد، هجوم طرف مقابلتان در دفاع از خودش خواهد بود. بیاحترامی، پیش رونده است و کم کم به جایی میرسد که هیچکس آن دیگری را نمیبیند و نمیشنود. شما و همسرتان در اندوه و نیتی مزمنی غرق خواهید شد که مشکلات حل نشده نیز هر روز بیشتر و عمیقتر میشوند. اینها علائم یک رابطهی سمیاند.
در مشاجرههایتان اصرار دارید که حق با شماست
برای همه سخت است که اعتراف کنند اشتباه کردهاند، اما در رابطهی شویی، باید این کار را بکنید. هیچکس نمیتواند ادعا کند که همیشه صد در صد حق با اوست. پس به جای اینکه به دنبال گناهکار و بیگناه بگردید، به دنبال راه حل باشید. اگر سر موضوع کوچک و بیاهمیتی با همسرتان اختلاف دارید، به نفع هر دوی شماست که بیخیال آن شوید.
البته بدیهی است که موضوعات و مشکلاتی که برایتان مهماند نیاز به بحث و گفتگو دارند، اما باید به شیوهای عاقلانه و منصفانه بحث کنید. برای گفتگوهایتان در فرصت مناسبی وقت بگذارید، صدایتان را بالا نبرید و از کلمات زشت و نادرست استفاده نکنید. اگر احساستان در مشاجرهها این باشد که همیشه حق با شماست، کلامتان صد در صد تحت تاثیر طرز فکرتان قرار خواهد گرفت. اگر فراموش کنید که شما و همسرتان در یک تیم هستید، نه در مقابل هم، چیزهایی خواهید گفت و شنید که آزارتان میدهد و شرایط را بدتر هم میکند. رنجشها و خشمهای تلنبار شده، زمینه را برای شکست رابطه فراهم میکنند.
در مورد بچه دار شدن با هم اختلاف نظر دارید
حتما قبل از ازدواج در مورد بچه دار شدن با هم صحبت کرده بودید، اما گاهی احساسات و عقاید تغییر میکنند. شاید یکی از شما میترسد بچهدار شدن در زندگی کاری و حرفهایاش اختلال ایجاد کند یا شاید شما از تلاش برای رفع مشکل بارداریتان دیگر خسته شده باشید و بخواهید این روند را متوقف کنید. به هر حال اگر شما و همسرتان در مورد بچه دار شدن با هم توافق نداشته باشید، این اختلاف سبب خشم و نیتی میشود. بچه دار شدن واقعا به تعهد و توافق طرفین نیاز دارد و چیزی نیست که یکی به خاطر آن دیگری یا بدون رضایت زیر بارش برود. بچه دار شدن و پرورش و بزرگ کردن او به خودی خود مسئولیت سنگین و جدی است که میطلبد پدر و مادر دوشادوش هم باشند.
سر موضوعات تکراری بارها و بارها بحث میکنید
بحثها و اختلافهایی که مدام تکرار میشوند، مثلا موضوعات مذهبی یا نکات تربیتی فرزندان، نشانههای خوبی نیستند. موضوعات تکراری اختلافها نشاندهندهی تفاوت در سبک زندگی طرفین و شخصیت آنهاست. اگر اجازه دهید این بحثهای تکراری همچنان ادامه پیدا کنند، زنگ خطر جدایی را روشن کردهاید. شاید نیاز به یک کمک حرفهای داشته باشید تا یک بار برای همیشه تکلیفتان را با این موضوعات اختلاف برانگیز تکراری روشن کرده و به یک توافق جدی برسید.
در مورد مسائل جنسی با هم اختلاف دارید
وقتی بیشتر اوقات یکی از شما تمایل به رابطه جنسی دارد و آن دیگری نه، وقتی صمیمیت لازم بینتان برقرار نیست و یا وقتی رابطهتان مدتها بدون فعالیت جنسی میگذرد، نشاندهندهی ضعیف شدن ارتباط تان و رسیدن به مرحلهای خطرناک در زندگی شویی است. مسائل جنسی چیزی نیست که بتوانید به راحتی از کنار آن رد شوید و نقش آن را نادیده بگیرید. بدون صمیمت و ارتباط فیزیکی، احساس طرد شدن خواهید کرد که به دنبال آن، بیاعتمادی و ناامنی و خشم و شورش خواهد آمد. شما ازدواج نکردید که با کسی هم اتاقی یا همکار شوید.
مطالعهای دریافته داشتن رابطه جنسی بیشتر از یک بار در هفته وما ما را شادتر نمیکند، اما اگر رابطه جنسی، کمتر از یک بار در هفته باشد، شادی و رضایت افت میکند. صمیمیت فیزیکی بخش جدانشدنی و ضروری یک رابطهی سالم است. اگر مدتهاست با همسرتان رابطهای نداشتهاید پس زندگی مشترکتان به طور جدی در معرض سقوط است. وقتی آرام هستید باید با همسرتان حرف بزنید و احساسات خود را شفاف و واقعی بروز بدهید. درمورد اینکه واقعا چرا با هم رابطه جنسی ندارید حرف بزنید و پیدا کنید مشکل کجاست. شاید دده و خستهاید، شاید تمرکز ندارید یا احساس ناامنی میکنید و یا شاید اصلا پای یک مشکل فیزیکی در میان باشد.
در مورد کارهای خانه مدام با هم اختلاف دارید
اگر مکررا با همسرتان بر مسائل خانه اختلاف داشته باشید، بیشتر از آنچه فکرش را بکنید به رابطهتان لطمه میزنید. مطالعهای در سال ۲۰۱۵ نشان داده زوجهایی که احساس برابری و تساوی حقوق بیشتری میکنند میزان رضایتشان از زندگی مشترک بیشتر است و رابطه جنسی بیشتری هم دارند، اما زوجهایی که بر سر مسائل خانه و خانه داری با هم جروبحث میکنند، رضایتشان از زندگی خیلی کمتر است.
اگر شما احساس انصاف و برابری و تعادل در رابطهتان کنید، دیگر اهمیت چندانی به جزئیات بیارزش نمیدهید و درموردشان جنگ و دعوا راه نمیاندازید (مثلا اینکه همسر شما ظرفهای نشسته را در سینک ظرفشویی رها میکند واقعا چقدر اهمیت دارد؟!)، اما اگر احساس کنید بار بیشتری روی دوش شماست و مسئولیتهایتان به مراتب سنگینترند، احساس نیتیتان تبدیل به خشم و رنجشی مزمن خواهد شد.
در مورد خانوادههایتان با هم مشاجره میکنید
اگر احساس کنید همسرتان از خانوادهی شما متنفر است یا برعکس، طبیعی است که بر رابطهتان اثر میگذارد. مطمئنا میتوانید در مورد نحوهی رفتارهایتان با خانوادههای هم با هم حرف بزنید، اما خیلی باید مراقب کلامتان باشید. اگر خانوادهی همسرتان را به باد انتقاد بگیرید یا مدام عیب جویی کنید، در واقع هم به همسرتان و هم به خانوادهی او بیاحترامی کردهاید و احساس بدی که در همسرتان ایجاد میکنید، با شدت بیشتری به شما و رابطهتان برخواهد گشت.
ضمنا اگر تلاش کنید طرز فکر همسرتان را در مورد خانوادهاش تغییر دهید، در نهایت طرز فکر او نسب به خود شما تغییر خواهد کرد. شاید یکی از شما دوست داشته باشد زمان بیشتری را با خانوادهاش سپری کند، اما شما موافق نباشید. این جور چیزها مسائلی هستند که باید از همان اول در موردشان صحبت و با هم توافق کنید. در مورد توقعاتی که از هم دارید حرف بزنید و خط قرمزها را مشخص کنید. بگومگوهایی که محورشان خانوادههایتان باشند، علامت خوبی نیستند.
انتخابهای سبک زندگیتان با هم در تضادند
یکی از همسران دوست دارد مدام بیرون برود و ارتباطات اجتماعی گستردهای داشته باشد، اما دیگری بیشتر ترجیح میدهد در خانه باشد و در سکوت و آرامش بگذراند. اگر زن و شوهر از جهت ارتباطات اجتماعی و مراوده با دوستان اختلاف زیادی با هم داشته باشند، درد سرساز خواهد شد. آن کسی که اهل در خانه ماندن است احساس میکند نادیده گرفته میشود و آن کسی که مدام بیرون میرود احساس گناه میکند.
درست است که تضادها همدیگر را جذب میکنند، اما سبک زندگی متفاوت بین همسران نیازمند این است که با هم به یک توافق برسند و حد وسط را بگیرند. اگر هیچیک از همسران انعطاف نشان ندهند، مشکلات هر روز بیشتر خواهند شد. شاید خیلی وقتها بتوانید خودتان را راضی کنید که به جای بیرون رفتن و مثلا پرسه زدن در مراکز خرید، در خانه کنار همسرتان بمانید و لحظات خوشی را با هم تجربه کنید.
سر مسائل مالی با هم بگومگو میکنید
تقریبا همهی زوجها سر مسائل مالی با هم بگومگوهایی دارند و مسئلهی مهمی نیز هست. اما اگر نتوانید در مورد چگونه پول درآوردن، پس انداز کردن یا خرج کردن با هم توافق کنید، وارد مرحلهی خطرناکی خواهید شد. کسی که درآمد بیشتری دارد نباید کنترل خرج و مخارج را کاملا به دست بگیرد و همهی تصمیمها باید دو نفره گرفته شوند. شاید یکی از شما مهارت کسب درآمدش بیشتر باشد و آن دیگری در مدیریت مخارج تبحر بیشتری داشته باشد، از این تفاوت میتوانید بهترین بهره را ببرید.
احساس میکنید عشق و علاقه در میانتان از بین رفته است
اگر یکی از شما احساس کند دیگر علاقه و مهر گذشته میانتان وجود ندارد پایههای رابطهتان خواهند لرزید. شاید عادت کردهاید دلخوریهایتان را در دلتان نگه دارید یا احساسات واقعیتان را بروز ندهید و به همین علت، نیتیهای مکرر مانع ارتباط صمیمی شما هستند. یا ممکن است همسرتان همین حالت را نسبت به شما داشته باشد و هرگز در مورد ناراحتیهایش با شما گفتگویی نکرده باشد. به هر حال مشکل شما هر چه که هست به پیوند عاطفیتان لطمه زده و اگر زودتر راه حلی پیدا نکنید، به مرز خطرناکی خواهید رسید.
گفتگوهایتان تبدیل به انتقادهای شخصی شدهاند
وقتی به جای اینکه بگویید: لطف میکنی امشب ظرفها را بشویی؟» میگویید: تو هیچوقت به من کمک نمیکنی، حداقل امشب تو ظرف بشور»، از طرف مقابل انتقاد و عیب جویی میکنید نه اینکه درخواستتان را مطرح کنید. عیب جویی از همسر یکی از سریعترین راههای ایجاد شکاف عمیق بین همسران است.
همسر را با لقبهای بد خطاب کردن، بیاحترامی آشکار به همسر است و همان طور که گفتیم شخصیت کسی را مستقیما هدف گرفتن باعث میشود او نیز موضع تهاجمی به خود بگیرد. پس به جای اینکه ویژگیهای شخصیتی همسرتان را تیرباران کنید، در مورد احساسات و انتظارات خودتان حرف بزنید.
خاطرات گذشتهتان بیشتر احساسات بد را در شما تداعی میکنند تا احساسات خوب
مطمئنا اولین بارهای دو نفرهتان خیلی خوب و خاطره انگیز بودند و خاطرههای خوبی در ذهنتان ثبت کردهاند، اما اگر این خاطرات واقعا فقط در همان حد ماندهاند و با اندیشیدن به گذشته، خاطرات بد منفی را به یاد میآورید که در عرض کمتر از یک سال پس از شروع زندگی مشترکتان یکی یکی به وجود آمدند و حالا با یادآوری گذشته، بیشتر عذاب میکشید و حالتان بد میشود تا اینکه غرق لذت شوید و نسبت به آینده انگیزه پیدا کنید، پس احتمالا آیندهی دو نفرهتان به شدت در معرض خطر است.
وقتی خاطرات مثبت و خوب در حال رنگ باختناند و جای خود را به خاطرات بد میدهند یعنی هر روز بیشتر و بیشتر از همسرتان فاصله میگیرید و بیشتر تمرکزتان روی جنبههای منفی همسرتان است. اما واقعیت این است که همهی ما جنبههای منفی داریم.
اگر خودمان انتخاب کنیم که این جنبهها را پررنگ کنیم و مثبتها را ندیده بگیریم، چه کسی میتواند جلوی ما را بگیرد؟ شاید دو نفرههایتان به خاطر مشغلههای زندگی کم شده و نیاز دارید بیشتر برای با هم بودنتان برنامه ریزی کنید و مشکلتان با همین راه حل رفع شدنی باشد. سعی کنید به خاطر بیاورید چرا به هم علاقهمند شدید، چرا همدیگر را برای زندگی مشترک انتخاب کردید و همدیگر را بابت همین چیزی که هستید دوست داشته باشید و دست از سرزنش هم و به رخ کشیدن ضعفهای هم بردارید.
دیگر با هم بحث نمیکنید
وقتی بحثها و گفتگوها متوقف میشوند، نشاندهندهی شروع مرحلهی جدایی است. یعنی شما و همسرتان دیگر هیجانی نسبت به درست کردن رابطهتان نشان نمیدهید و به نوعی بیتفاوتی رسیدهاید.
وقتی دیگر علاقهای به شنیدن نظرات همسرتان یا ابراز عقیدهی خودتان ندارید یعنی شور و احساس را در خودتان سرکوب و پنهان کردهاید و ناامید هستید. شما باید برای چیزی که به آن باور دارید بجنگید و شور و احساستان را برای تقویت رابطهتان حفظ کنید. وقتی در مورد چیزی که ناراحتتان میکند بحث نمیکنید، اختلافی را در درون خود ایجاد میکنید که باعث گفتگوهای درونی منفی و نشخوار فکری میشود. اجتناب از مطرح کردن مشکل، اصلا علامت خوبی نیست.
هنوز نمیدانید چطور بحث کنید
بیشتر بگومگوها بر سر مسائل بیاهمیتاند، اما به هر حال یک سری از اختلافهای زن و شوهری جدی و غیرقابل چشم پوشی بوده و باید در موردشان بحث کنید. وقتی چنین اختلافی بروز میکند باید تنها زمانی با همسرتان بنشینید و بحث کنید که سطح هیجانی هر دوی شما پایین است و هر دوی شما میتوانید به آرامی حرف بزنید.
درست است که در این زمان با هم یک اختلاف نظر جدی دارید، اما برای اینکه به نتیجه برسید و به رابطهتان آسیب نزنید باید بتوانید منصفانه بحث کنید و مدام به خودتان یادآوری کنید که طرف مقابل شما همسرتان و عشق زندگیتان است، نه یک همکار یا همسایه! مدیریت بحث و مشاجره هنری است که باید به آن مجهز باشید.
مشکل بیاعتمادی بین شما حضور جدی دارد
وقتی پای خیانت و بیوفایی به میان میآید، اطمینانی که از بین رفته به سختی قابل برگشتن است. اگر مورد بیمهری و بیوفایی همسرتان واقع شده باشید حتما او هر کاری بتواند میکند تا شما را نگه دارد، اما از کجا باید مطمئن باشید که او خطایش را تکرار نمیکند؟ دیگر به سختی میتوانید رابطهای را که قبلا داشتید ادامه دهید و شرایط را به حالت نرمال برگردانید. اعتماد چیزی است که به این راحتیها دوباره به دست نمیآید و به همین علت در خیلی از موارد، بیاعتمادی راه را برای جدایی هموار میکند.
منبع: برترین ها
خیلی از افراد تصور میکنند که زندگی بدون اضطراب اصلا امکانپذیر نیست. میلیونها نفر در سراسر دنیا دچار نگرانی و اضطراب بیمارگونهاند و هر روز هم آن را تجربه میکنند. با وضعیت دنیای امروز و استرسهای جورواجوری که با آن مواجهیم، عجیب نیست که خیلی از افراد سراغ داروهای ضد اضطراب و آرامبخش میروند، اما واقعیت این است که باز هم با استرس و اضطراب دست به گریباناند.
هر چند نگرانی و اضطراب تا حدی طبیعی است، اما اضطراب مرض گونه میتواند درد سرساز باشد. مطالعات نشان دادهاند استرس وسواسی یکی از علتهای اصلی اختلال اضطراب است. برای اینکه بتوانید اضطرابتان را به طور موثر کاهش دهید، باید یک سری از نکات و واقعیتها را یاد بگیرید.
زندگی بدون اضطراب تا حدود زیادی به تغییر نگرش برمیگردد. شما باید کنترل افکار و هیجانات خود را در دست بگیرید و هر کاری میتوانید بکنید تا با اتفاقات اجتناب ناپذیر زندگی به بهترین شیوهی ممکن کنار بیایید. سپس میتوانید تمرکزتان را روی زندگی در زمان حال و در لحظه بگذارید، از خودتان مراقبت کنید و زندگی به دور از نگرانی و استرس داشته باشید.
بپذیرید که نگرانی بد است
اولین قدم برای اینکه اضطراب را از خود دور کنید این است که بپذیرید نگرانی احساس خوبی نیست. برخی از افراد به اشتباه تصور میکنند نگرانی خوب است و باعث میشود خلاقتر، آمادهتر و موثرتر باشند و یا نشان میدهد نسبت به موقعیتها و آدمها، حساس و دقیق و باملاحظهاند، در حالیکه ابدا اینطور نیست.
در واقع نگرانی بیمارگونه به ضرر شما، اطرافیانتان و حتی سلامتی شماست. وقتی شما بیدلیل در مورد هر چیزی نگران و مضطرب میشوید، نمیتوانید زندگی معمول خود را داشته باشید و این میتواند سبب شود جلوی زندگی نرمال دیگران را نیز بگیرید. بسیاری از بیماریها ناشی از اضطراب زیادند و استرس سبب افزایش وزن و فشار خون بالا نیز میشود.
ببینید اضطرابتان ناشی از چیست
قدم بعدی برای زندگی بدون اضطراب زیاد این است که شناسایی کنید نگرانی شما ریشه در چه چیزی دارد. برای خیلی از افراد، استرس مداوم ریشه در حوادثی در گذشته دارد. اگر شما بفهمید که تجربهای منفی در گذشته، منبع نگرانی شماست میتوانید یاد بگیرید که گذشته را چگونه رها کنید. اگر دیگر در گذشته زندگی نکنید، خواهید دید که نگرانیتان چقدر کمتر میشود.
نسبت به افکارتان آگاه باشید
یکی از مهمترین کارهایی که میتوانید برای یک زندگی به دور از اضطراب انجام دهید این است که نسبت به افکار خود آگاه باشید. نگرانی مرض گونه معمولا با تصورات و تخیلات ما در ارتباط اند.
اما مطالعات اخیر نشان میدهند وقتی پای اختلال اضطراب عموی به میان میآید، نگرانی وسواس گونه بیشتر ریشه در افکار دارد تا تصورات. زیاد در مورد مسئلهای فکر کردن میتواند باعث شود تا حدی نگران آن موضوع شوید که استرس بگیرید. آگاه بودن نسبت به افکار و تلاش برای عقب راندن افکار غیرمنطقی میتواند کمک بسیار زیادی در رفع نگرانی در زندگیتان بکند.
درک کنید که بعضی چیزها در کنترل شما نیستند
برای یک زندگی به دور از اضطراب بیش از حد باید مشخص کنید چه چیزهایی از کنترل شما خارجاند و رهایشان کنید. شما باید این طرز فکر را در خود ایجاد کنید که آنچه از کنترل شما خارج است ربطی به شما ندارد. شما نمیتوانید هر چیز و هر کسی را کنترل کنید. وقتی به این باور برسید، آن را خواهید پذیرفت.
البته منظور این نیست که همه چیز را رها کنید و فقط منتظر بمانید و ببینید چه اتفاقی میافتد. بلکه مدیریت آن چیزهایی که در کنترل شماست به شما احساس اعتماد بنفس و امنیتی میدهد که زمینه را برای رفع نگرانیهایتان فراهم میکند. اما تلاش و نگرانی برای چیزی که در اختیار شما نیست، فقط انرژیتان را میگیرد و پریشانترتان میکند.
در زمان حال زندگی کنید
وقتی مدام در حالت استرس و نگرانی هستید، همیشه در آیندهای مبهم و ترسناک زندگی میکنید و این میتواند لذت زندگی را از شما بگیرد. به جای اینکه مرتبا به آینده فکر کنید، سعی کنید طرز فکرتان را اصلاح کرده و روی زمان حالتان تمرکز کنید.
وقتی در زمان حال زندگی میکنید، میتوانید عکس العمل لازم برای پیشگیری از مشکلات آینده را نشان دهید و انرژیتان صرف چیزی که اصلا نمیدانید روی میدهد یا نه نخواهد شد. باید قبول کنید که کسی از آینده خبر ندارد، اما با توجه به زمان حال و بهتر کردن اوضاع فعلیتان میتوانید تا حدی آیندهتان را نیز بهتر کنید.
ایمان داشته باشید و به خداوند توکل کنید
ایمان و ترس با هم جور نیستند. اگر ایمان داشته باشید و تلاش خودتان را هم بکنید، ترس به دلتان راهی پیدا نمیکند، چون میدانید خداوندی دارید که به او توکل میکنید و بخشی از امور را به او میسپارید. ایمان واقعی به شما آرامش میدهد و انرژیهای مثبت را به سمتتان میفرستد.
وقتی به قدرتی بالاتر از خود و فراتر از هر چیزی دل میبندید، بیقراریتان فروکش میکند، زیرا احساس میکنید این قدرت بینظیر مراقب و محافظ شماست و این اطمینان را به شما میدهد که آنچه به صلاحتان است برایتان روی خواهد داد. اگر بتوانید به چنین ایمان و اعتقادی دست پیدا کنید، به میزان چشمگیری از اضطراب و نگرانیتان کم میشود و دلتان آرام میگیرد.
آماده باشید
یکی از بهترین راههای زندگی به دور از نگرانی این است که آماده باشید. وقتی رویدادی در آیندهای نزدیک انتظارتان را میکشد و احساس میکنید برایتان استرس برانگیز خواهد بود، خودتان را برای آن موقعیت آماده کنید. وقتی شرایط را تا حد ممکن آماده کردید، بقیه چیزها را رها کنید و منتظر بمانید زمان بقیه چیزها را پیش ببرد.
البته نکتهی مهمی که باید به آن توجه داشته باشید این است که برای این آمادگی، زیاده روی هم نکنید. هر چند کار عاقلانهای است که مثلا برای طوفان و سیل و سایر فجایع طبیعی آماده باشید، اما احتمال اینکه دچار وسواس و زیاده روی شوید هم زیاد است. مثلا شاید واقعا نیازی نباشد مقدار زیادی مواد غذایی ذخیره کنید، اما در یک حد معقول و سالم، آماده بودن میتواند نگرانیتان را نیز تسکین بدهد.
لیست تهیه کنید
لیست تهیه کردن و نوشتن هم مانند آماده بودن از قبل، کمکتان میکند با اقدام اولیهای که انجام میدهید تا حدودی از اضطرابتان کم کنید. مثلا وقتی چیزهایی را که برای سفر نیاز دارید مینویسید این اطمینان را پیدا میکنید که هیچ چیز ضروری را فراموش نخواهید کرد.
ضمنا روی کاغذ آوردن و نوشتن به طور کل حرکت بسیار خوبی است، چون چیزهایی را که باید انجام دهید یا عامل نگرانیتان هستند تصویرسازی میکنید و همین باعث میشود مغزتان به شما اعلام کند که شرایط تحت کنترل است و جای نگرانی وجود ندارد.
به کاری که انجام دادهاید و تمام شده، دیگر فکر نکنید
وقتی تمام کارهایی را که در لیستتان نوشته بودید انجام دادید و کامل شدند و آمادگیهای لازم را نیز فراهم کردید، حالا وقت آن است که این کارها را رها کرده و تمرکز و تلاشتان را صرف چیزهای دیگری بکنید. اگر زمان زیادی را صرف فکر کردن به چیزهایی میکنید که انجام شده و تمام شدهاند، نمیتوانید روی کارهای بعدی که باید انجام شوند تمرکز کنید. نگرانیهای بی مورد میتوانند ناشی از زیاد فکر کردن به کارهای انجام شده و تمام شده نیز باشند.
نگران حرفهای دیگران نباشید
یکی از چیزهایی که خیلی از افراد به آن اهمیت میدهند و نگرانش هستند، حرفها و نظرات دیگران است. شاید نگران این هستید که دیگران در مورد شما، خانوادهتان و یا کارهایی که انجام میدهید چه فکر میکنند. این خیلی مهم است که نگرانیهای اینچنینی را رها کنید. اگر به این باور برسید که بهتر است در برخورد با دیگران خود واقعیتان باشید، به این نتیجه هم خواهید رسید که مهم نیست دیگران در مورد شما چه فکری میکنند. مهم این است که شما در مورد خودتان چه فکری میکنید و اینکه آیا انسان خوبی هستید یا نه. دست از اهیمت دادن به نظر دیگران برداشتن، راه زندگی بدون استرس را برایتان هموارتر میکند.
موقعیتها را بیش از اندازه تجزیه و تحلیل نکنید
یادتان باشد که افکار وسواس گونه، منبع اصلی استرس و اضطراب بیمار گونهاند. وقتی موقعیتی را بیش از اندازه تحلیل میکنید و به آن حساسیت نشان میدهید، باعث میشود افکارتان مانند طوفانی مهیب، گرد و خاکهای اضطراب و دلشوره را به پا کنند. هر چه بیشتر در مورد مسئلهای فکر کنید، بیشتر نگرانش خواهید شد.
بهتر است به یک مسئله از زوایای گوناگون نگاه کنید تا خیالتان راحت شود که برای آینده تا حدودی آمادهاید. اما اگر زمان زیادی را صرف تجزیه و تحلیل حوادثی بکنید که یا مربوط به گذشته اند و دیگر نمیشود کاری برایشان کرد یا مربوط به آیندهاند و نمیتوان آنها را پیش بینی کرد، دلشوره و اضطراب امانتان را خواهد برید.
صبور باشید
صبر واقعا نعمت بزرگی است، اما متاسفانه همه آن را ندارند. اگر صبرتان کم باشد، آشفتگیتان بیشتر خواهد بود. کم صبر و تحمل بودن، زمینه را برای نگرانیهای بیشتر در مورد آینده به شدت هموار میکند.
کسب مهارت ارزشمندی مانند صبر و تحمل» کار سادهای نیست، اما اگر بتوانید تمرین کنید و تدریجا میزان تحملتان را بالاتر ببرید، خدمت بزرگی به سلامت جسم و روحتان خواهید کرد.
چیزهای خوب و مثبت را ببینید و شاد شوید
هر وقت دیدید در اضطراب و نگرانی به سر میبرید، سعی کنید به دنبال جنبههای مثبت و هرچند کوچک بگردید تا شادتان کند. همین که مثبتها را جستجو میکنید کمکتان میکند در زمان حال بمانید و بفهمید که همه چیز بد نیست و شرایط آٔنطور که فکر میکنید ناخوشایند نیست. ضمنا توجه کردن به خوبیها و مثبتها، ترستان را کمتر میکند. نگرانی در مورد آینده اغلب میتواند ناشی از این باشد که خوبیهای زمان حال را نمیبینید و به آنها توجهی ندارید یا خوبیهای گذشته را فراموش کردهاید. توجه به مثبتها در زمان حال و گذشته، نگرش مثبتتری نسبت به آینده نیز به شما میدهد.
به چیزهایی که دارید توجه کنید
توجه کردن به داشتهها نیز کمکتان میکند فکرتان معطوف زمان حال شود. وقتی به جای اینکه نگران آینده باشید در لحظه میمانید، شادترید و استرس کمتری دارید. روی تمام داشتههای ریز و درشت خود در زندگی تمرکز کنید و مجال پرسه زدن در استرسهای آینده را به خود ندهید. مدام نگران از دست دادن چیزی در آینده بودن میتواند مانع لذت بردن از آنچه در حال حاضر دارید بشود. مثلا اگر مدام به این فکر کنید و نگران باشید که اگر همسرتان بعدا به شما خیانت کند چه میشود، از اکنونتان غافل میشوید و نمیتوانید به تقویت پیوند عاطفی و ارتباط شوییتان در حال حاضر بیندیشید و خود به خود زمینهی اتفاقات منفی را فراهم میکنید.
قدردان بودن را تمرین کنید
قدردان و شکرگزار بودن نیز اضطرابتان را تسکین میدهد. اگر توجهتان را معطوف داشتهها و نعمتهایتان بکنید خواهید دید که باید قدردان آنها باشید. وقتی بدانید چه چیزهای خوبی دارید که به شما قوت قلب میدهند میتوانید کم کم نگرانیهایتان را کاهش بدهید. یک راه خوب برای توجه به داشتهها و قدردان آنها بودن این است که آنها را بنویسید. هر روز این کار را انجام دهید، مثلا در ابتدا یا در انتهای روز، و دست کم تمام چیزهای خوبی که در آن روز برایتان روی داده را بنویسید.
زندگی را سخت نگیرید
هر چه زندگی را سختتر بگیرید، موردها برای نگرانی هم بیشتر خواهند بود. اما اگر زندگیتان ساده و بیحاشیه باشد، طبیعتا نگرانی کمتری خواهید داشت، چون آنقدر دوروبرتان را پُر نکردهاید که بابت از دست دادن هر یک از آنها استرس بگیرید. در نتیجه باز هم بهتر میتوانید روی داشتههایتان در زمان حال تمرکز کنید.
برای ساده کردن زندگیتان میتوانید از حذف چیزهای غیرضروری و اضافی شروع کنید. این حذف کردن میتواند ملموس یا غیرملموس باشد، مثلا شلوغیهای ذهنتان را پاکسازی کنید، وسایل غیرضروری را از خانه دور کنید، رابطههای سمی و آزاردهنده را قطع کنید و به طور کلی زندگیتان را تا جایی که ممکن است خلوت و آرام و جمع و جور کنید. خواهید دید که با این روش، چقدر تسلط تان بر امور بیشتر و بهتر میشود و کمتر چیزی میتواند نگرانتان کند.
مدیتیشن کنید و به مراقبتهای فردیتان اهمیت دهید
اگر دیدید دچار اضطراب هستید، روی مراقبت از خودتان دقیقتر شوید. مدیتیشن کمکتان میکند ذهنتان را از موارد استرس برانگیز دور کرده و آرامتر شوید. تنها چند دقیقه مدیتیشن در روز کافیست تا تسلط فکریتان را به دست بیاورید و بیقراریتان را کم کنید.
خود مراقبتی نیز خیلی مهم است. خوب غذا بخورید، خوب بخوابید و برای پرداختن به سرگرمیهای مورد علاقهتان وقت بگذارید. خیلی از افراد مدام نگران اطرافیانشان هستند و زمان زیادی را صرف مراقبت و رسیدگی به آنها میکنند. فراموش نکنید که شما اول باید به سلامت جسم و روح خودتان اهمیت بدهید تا سر پا باشید و توان و انرژی لازم برای رسیدگی به دیگران و مراقبت از آنها را کسب کنید. وقتی منبع انرژی خودتان کافی نباشد، طبیعی است که دچار استرس شوید و دلشورهی این را بگیرید که مبادا از پس مسئولیتهایتان برنیایید.
از درمانگر کمک بگیرید
اگر روشهای گفته شده را به کار بردید و تلاشتان را کردید، اما همچنان درگیر اضطراب شدید و دست و پاگیرتان بودید، پس حتما نیاز دارید از یک درمانگر حرفهای کمک بگیرید. یک درمانگر خوب کمکتان میکند علت اضطرابتان را بشناسید و تکنیکهای لازم برای غلبه بر استرستان را یاد بگیرید. پس اگر به این نتیجه رسیدید که کمک گرفتن از یک درمانگر، قدم اصلی شما برای داشتن یک زندگی با نگرانیهای کمتر و آرامش بیشتر است، تردید نکنید و از همین امروز اقدام کنید.
منبع: برترین ها
امروزه با افزایش آمار انواع بیماریها، استرسها و تنشها، مشکلات جنسی نیز روز به روز بیشتر دیده میشود. این موضوع باعث شده مصرف داروهای ناتوانی جنسی در جامعه و بهخصوص آقایان بیش از هر زمانی افزایش پیدا کند.
از طرفی خجالت و شرمندگی باعث میشود افراد به صورت مخفیانه از این داروها استفاده کرده و حتی موضوع را از پزشک خود پنهان کنند و از سوی دیگر این کار میتواند جان شان را به خطر بیندازد! اگر میخواهید با منافع و مضرات ۳ داروی شایع سیلدنافیل (ویاگرا)، تادالافیل و واردنافیل آشنا شوید حتما این مقاله را بخوانید.
ناتوانی جنسی یک علامت است!
ناتوانی جنسی درواقع علامتی از یک بیماری است. شایعترین علت آن مسائل روحی و روانی مثل افسردگی، اضطراب شدید و . است، اما برخی بیماریهای ارگانیک هم باعث این ناتوانی میشوند که در رأس شان بیماریهای غدد جنسی و هیپوفیز قرار دارند.
درواقع غدد جنسی تحت کنترل هیپوفیز قدامی فعالیت میکنند. حال چه در غدد جنسی (بیضه در آقایان و تخمدان در خانم ها) مشکل وجود داشته باشد و چه غدد جنسی عملکرد خوبی داشته باشند و هیپوفیز که باید فرمان را به غدد جنسی بدهد مشکل داشته باشد، فرد دچار اختلال در قوای جنسی میشود.
مشکلتان اولیه است یا ثانویه؟
درواقع بیماریهایی که باعث ناتوانی جنسی میشوند یا به صورت اولیه در خود بیضه هستند یا ثانویه هستند، اولیه مثل فردی که سرطان بیضه داشته و بیضههایش را در آوردهاند یا فردی که به دلیل یک بیماری شیمی درمانی شده و شیمی درمانی سلولهای بیضهاش را از بین برده است یا برعکس، خانمی که سرطان رحم داشته، رادیوتراپی شده و با برق تخمدانش از کار افتاده است بنابراین بیماریهای اولیه، بیماریهای خود تخمدان یا بیضه هستند.
بیماریهای ثانویه نیز بیماریهایی هستند که هیپوفیز را درگیر میکنند و از بالا فرمان به غدد جنسی نمیرسد؛ مثل فردی که پرولاکتینوما» دارد و میزان پرولاکتین بدنش بالا میرود و دچار ناتوانی جنسی میشود.
اعتیاد آور نیستند، اما .
داروهای موسوم به داروهای تقویت جنسی اعتیاد آور نیستند، اما مشکل این است که، چون بیماری اولیه را درمان نمیکنند وقتی فرد این قرص را میخورد اثرات مثبتی میبیند و متاسفانه بعد از مدتی همان اثرات مثبت هم دیگر دیده نمیشود و فقط عوارضش بهوجود میآید. نکته خیلی مهم این است که این داروها فقط برای چند ساعت نیاز فرد را مرتفع میکنند تا بتواند رابطه جنسیاش را برقرار کند، اما بیماریاش درمان نمیشود و، چون نیازش برطرف میشود دیگر دنبال درمان نمیرود.
برای مثال فرد یک تومور در هیپوفیز مغزش دارد که اوایل کوچک است و با دارو کاملا قابل درمان است منتهی، چون به پزشک مراجعه نمیکند و فقط از این داروها استفاده میکند، اوایل نیازش برطرف میشود، اما موقعی بیماریاش را میفهمد دیگر این تومور آنقدر بزرگ شده است که به دارو جواب نمیدهد.
مصرف خودسرانه و خطر سکته
مشکلی که در جامعه امروز داریم این است که غیر از بیماریهای اولیه برخی ناتوانیهای جنسی روحی روانی نیز وجود دارد. برای مثال افراد معتاد به مواد مخدر یا افرادی که الکل مصرف میکنند ممکن است دچار این ناتوانی شوند. متاسفانه این افراد شنیدهاند که داروهایی برای ناتوانی جنسی وجود دارد و بدون تجویز پزشک به داروخانه میروند و آنها را تهیه میکنند.
در رأس این داروها ویاگرا یا سیلدنافیل بود که بعدها داروهای دیگر مانند تاداگرا یا تادالافیل و . نیز به بازار آمدند. این داروها پرخونی موضعی ایجاد میکنند، منتهی این پرخونی نه تنها در ارگان جنسی است بلکه میتواند در مغز، قلب و عروق هم باشد.
برای همین است که وقتی افراد این داروها را میخورند دچار سردردهای شدید و فشارخونهای خیلی بالا و درمواردی هم پارگی عروق میشوند. درواقع فرد فقط میخواهد یک رابطه جنسی معمولی برقرار کند، اما از آن طرف ممکن است دچار خونریزی مغزی شود و سکته مغزی کند، به خصوص در فردی که بیماری قلبی دارد و از قرصهای باز کننده عروق مثل نیتروکانتین استفاده میکند و همچنین در کسانی که انواع تنگی عروق مثل تنگی عروق کرونر قلب، تنگی عروق مغز، تنگی عروق شرایین کلیوی و تنگی عروق اندام تحتانی دارند، مصرف این داروها ممنوع است و عوارض خیلی زیادی دارد.
آقایان تادالافیل را بیشتر ترجیح میدهند
تادالافیل، سیلدنافیل و واردنافیل هر سه باعث میشوند عروق پرخون شوند و به این ترتیب خون را داخل عضو جنسی کشیده و باعث پرخونی آن میشوند. تادالافیل تاحدودی نسبت به سیلدنافیل تاثیرگذاری بیشتری دارد و به همین دلیل بیشتر توسط آقایان ترجیح داده میشود. از طرفی با مصرف تادالافیل برخلاف سیلدنافیل احتمال دیدن رنگ آبی و سبز به عنوان یکی از عوارض جانبی وجود ندارد. درحال حاضر بیشتر در بازار سیلدنافیل با دوز ۵۰ تا ۱۰۰ موجود است و ممکن است پزشک از نصف یک قرص ۵۰ میلیگرمی تا دوز ۱۰۰ میلی گرم را برای بیمار تجویز کند، اما بیشتر از آن نباید یک بار در روز استفاده شود، زیرا احتمال وقوع عوارض بالا میرود.
نکته مهم اینکه مصرف خودسرانه دارو اصلا پیشنهاد نمیشود، علت آن نیز عوارض و ممنوعیتهای مصرف دارو است.
اینها چه عوارضی دارند؟
از عوارض شایعتر این داروها میتوان به سردرد، درد عضلانی، گرفتگی بینی، قرمز شدن پوست صورت و بدن، داغ شدن بدن، مشکلات خواب، احساس ناخوشایند در معده، اسهال و عطسه اشاره کرد. علائم ناشایعتر آن نیز درد مثانه هنگام ادرار، درد شدیدتر در معده، خارش پوستی و حالت گز گز شدن پوست است.
بعد از اینها برخی علائم نیز وجود دارند که نادرتر هستند از جمله علائم چشمی، تار شدن دید، دوبینی، درد چشم، خونریزی از چشم، از دست دادن ناگهانی دید در یک یا دو چشم، درد استخوانی، بزرگ شدن سینهها، درد قفسه سینه، اضطراب، خشکی دهان، کابوس دیدن، مشکل در گویش، گلو درد، دیدن بیدلیل رنگ آبی یا سبز، کاهش شنوایی، از دست دادن ناگهانی شنوایی در یک یا دو گوش، دانههای قرمز پوستی، تب و از دست دادن هوشیاری.
مراجعه به اورژانس
درصورتی که فرد با مصرف دارو دچار علائم آلرژیک مثل خارش شدید، نفس تنگی و ورم لب و زبان و صورت یا دچار درد قفسه سینه شود، غش کند، ضربان قلبش سریع و نامنظم شود، حافظهاش را از دست بدهد، از لحاظ لمسی دچار حالت بیحسی در ناحیه بازو و پا شود یا به کل یک طرف بدنش بیحس شود، عضو جنسیاش سفت شود و به حالت شلی قبل برنگردد، وزوز گوش پیدا کند یا دچار سرگیجه شدید و تغییرات بینایی و شنوایی شدید و دائم شود، باید سریعا به اورژانس مراجعه کند.
تادالافیل را همزمان با ویاگرا نخورید
یکی از موارد منع مصرف این داروها حساسیت به دارو است. همچنین افرادی که پزشک فعالیت جنسی را برایشان ممنوع کرده نباید از این داروها استفاده کنند، به خصوص کسانی که به تازگی سکته کردهاند. افرادی که مشکلات قلبی دارند و از داروهایی با ترکیبات نیترات استفاده میکنند مثل داروهای ایزوسورباید یا نیتروگلیسیرین به صورت قرص، کپسول، پماد، چسبهای پوستی و . هرگز نباید همزمان با آنها از این داروها استفاده کنند.
علاوه بر این فرد نباید از یک دسته دارویی، ۲ دارو را همزمان بخورد، برای مثال نباید تادالافیل و سیلدنافیل را همزمان بخورد. همچنین اگر فرد برای مشکلات جنسی از قبل داروهای دیگری چه گیاهی و چه غیر گیاهی با تجویز یا بدون تجویز پزشک مصرف میکند نباید همزمان با آنها از این داروها استفاده کند، مگر اینکه پزشک صلاح بداند. همچنین افرادی که نسبت به یک داروی دیگر مثل آسپیرین و . یا غذای خاصی حساسیت دارند باید حتما این موضوع را با پزشک درمیان بگذارند.
منبع: برترین ها
انطباق رفتارهای شویی زوج ها با یکدیگر و وجود تفاهم و هم دلی و عشق بین آن هاست. به عبارت دیگر رضایت شویی، وجود یک رابطه دوستانه منطقی، تفاهم، درک یکدیگر و ی نیازهای مادی و معنوی زن و مرد است. رضایت شویی یک تجربه فردی در ازدواج هست که اشخاص آنرا باتوجه به میزان شادی و خوشی در زندگی شویی محاسبه میکنند ، این امر به توقعات، احتیاج ها و خواسته ها و تمایلات اشخاص در ازدواجشان بستگی دارد.
ازدواج مبنای شکل گیری خانواده است که خود جز مهمترین اتفاقاتی است که در طی زندگی فرد رخ میدهد . ازدواج یعنی پیوند زندگی مشترک دو فرد با حفظ استقلال نسبی هر یک در جهت تکامل شخصیت دو طرف. ازدواج بعنوان پیچیدهترین نوع رابطه انسانی واجد چنان توان بالقوه ای در آزادسازی احساسات است که در کمتر روابط بین فردی دیگر میتوان نظیرآن را یافت.
رضایت شویی، یک جنبه ی بسی مهم در روابط زوجین هست و نقش مهمی در تندرستی سلیس- شناختی زوجین اجرا میکند . تندرستی سلیس شناختی بانوان هم میتواند تحتتأثیر مؤلفه های مهمی زیرا رضایت شویی و خشنودی جنسی قرار گیرد.
تعریف رضایت شویی:
انطباق رفتارهای شویی زوج ها با یکدیگر و وجود تفاهم و هم دلی و عشق بین آن هاست. به عبارت دیگر رضایت شویی، وجود یک رابطه دوستانه منطقی، تفاهم، درک یکدیگر و ی نیازهای مادی و معنوی زن و مرد است. رضایت شویی یک تجربه فردی در ازدواج هست که اشخاص آنرا باتوجه به میزان شادی و خوشی در زندگی شویی محاسبه میکنند ، این امر به توقعات، احتیاج ها و خواسته ها و تمایلات اشخاص در ازدواجشان بستگی دارد. رضایت شویی بر میزان رضایت بین زوج ها اشاره میکند ، که این امر به مفهوم میزان رضایتی هست که زوجین در روابط خویش آنرا حس میکنند .
مهمترین عامل در رضایت شویی
رابطه ی شویی در زندگی مثل هر رابطه ی دیگری داری جنبه های مثبت و منفی میباشد . یکی از مهم ترین شاخصه های تعیین کننده موفقیت در ازدواج رضایت شویی هست، بنابراین پژوهش حاضر با هدف عرضه ی یک مدل عالی بر اساس رابطه ی متغیرهای مثلث عشق، تمایز یافتگی خویش، سبک زندگی معنوی و علاقه ی اجتماعی با رضایت شویی و میانجی گری الگوهای ارتباطی زوجین انجام گرفت. این پژوهش توصیفی از نوع همبستگی بود و جامعه آماری پژوهش شامل کلیه ن و مردان متاهل شهر کرمانشاه بود. نمونه ای به روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای به حجم 603 نفر انتخاب شد وشرکت کنندگان به پرسشنامه های رضایت شویی انریچ، الگوهای ارتباطی، مثلث عشق، تمایز یافتگی خود، سبک زندگی معنوی و علاقه ی اجتماعی جواب دادند.
نتیجه نشان داد بین مثلث عشق، تمایز یافتگی خویش، سبک زندگی معنوی و علاقه ی اجتماعی با رضایت شویی والگوهای ارتباطی زوجین رابطه وجود دارد . نتایج برازش مدل پیشنهادی حاکی از آن بود که این مدل از برازش لازم برای پیش بینی رضایت شویی بهره مند بود. طبق نتیجه پژوهش حاضر میتوان گفت که ابعاد عشق، تمایز یافتگی خویش، علاقه اجتماعی و سبک زندگی معنوی زمانی باعث رضایت شویی می شوندکه الگوی ارتباطی توقع- کنارهگیری کم تر در بین زوجین باشد.
ی نیازهای فیزیولوژیکی( مسکن، خوراک، پوشاک)، معمولاً با پول امکان پذیر میشود . آن چه پول میتواند بخرد، کننده نیازهای فیزیولوژیکی است، نه خود پول و پول میتواند موجب ی نیازهای فیزیولوژیکی، ایمنی و حتی اجتماعی شود.
همچنین ، باتوجه به نظریة مازلو میتوان گفت رضایت اشخاص در گرو تامین نیازهای مالی و مادی آن ها است. همچنین به تامین اقتصادی و کفایت اقتصادی بعنوان تعیین کنندة اصلی در رضایت شویی و طلاق می نگرند. زوج هایی که به دنبال طلاق هستند، مشکلات و شکایات مالی را قویاً بعنوان مسأله ای عمده طرح میکنند .
رضایت شویی در زوجین
بر اساس نظریة همسان همسری، اکثر اشخاص همواره برای ازدواج خویش رغبت به انتخاب شخصی را دارند که همسان و شبیه به یکدیگر باشند، به دلیل آن که مطابق با این نظریه، همسانی اشخاص در بسیاری از جهات سبب ماندگاری و پایداری آن ازدواج میشود و همینطور افزایش رضایت از زندگی شویی را هم به دنبال خواهد داشت. در واقع انسان طبیعتاً مایل هست همسری برگزیند که بیش تر همسان او باشد تا ناهمسان با او. همسانی دو شخص نه تنها آنها را بسوی یکدیگر جذّب میکند ، بلکه پیوند و وصلت ایشان را استوارتر میکند .
پژوهش های بسیاری هم مؤید این امر است که هر چه میزان همسانی زوجین از جنبه های گوناگون بیش تر باشد، میزان رضایت شویی بیش تری حاصل میشود . مطابق با این نظریه، میزان رضایت از زندگی شویی در هر یک از مراحل و چرخه های زندگی متفاوت است، در واقع میزان رضایت مندی شویی در طی مدت زندگی شویی از یک منحنیU شکل تبعیت میکند . به طوری که هر چه از سال های نخست ازدواج می گذرد از میزان رضایت مندی هم کم میشود .
در سال های نخست ازدواج رضایت به نحو چشمگیری بالاست و بعد با به دنیا امدن فرزند این رضایت تنزل پیدا میکند ، در سال های نوجوانی فرزندان و نیمه های زندگی هم چنان سطح رضایت پائین هست و زمانی دوباره رضایت افزایش می یابد که تمامی فرزندان خانه را ترک نموده و زوجین به دوره میان سالی و پیری خویش نزدیک شده اند.
در واقع مطابق با این نظریه می بینیم که هر چه از سال های نخست ازدواج که می گذرد، میزان رضایت مندی تقلیل می یابد. زوجین در هر یک از مرحله های زندگی خویش با تغییراتی روبرو میشوند که چنانچه نتوانند راهکارهای مناسبی برای روبرو با این تغییرات اتخاد کنند، این امر بر روابط با همسر تأثیرات سو و مخربی بر جای می گذارد.
با توجه به نتایج حاصل شده و رابطه مثبت و منفی متغیرها میتوان به زوجین درخصوص افزایش صمیمیت و رابطه آن با رضایت شویی و عملکرد مناسب جنسی، کنترل و شناخت هیجان ها و خصوصیت های شخصیتی همسر، راهکارهای مؤثر و مطلوبی را ارائه کرد تا از این طریق رضایت شویی را در زوجین افزایش داد.
منبع: بیتوته
در رابطه شویی هر یک از طرفین برای خود هویت و شخصیت مستقل دارند و زمانی که دو نفر تصمیم به زندگی مشترک می گیرند، باید بتوانند همراه با حفظ فردیت خود قسمتی از زندگی خود را به اشتراک بگذارند. این اشتراک صددرصد نیست. در زندگی مشترک،افراد نیازمند یک حریم شخصی و خصوصی هستند، چرا که وجود این فضای شخصی، به اندازه در کنار یکدیگر بودن به همزیستی رابطه شویی کمک می کند.
متاسفانه دید منفی در جامعه نسبت به کسانی که طلاق می گیرند باعث می شود تا از آنها به عنوان ناسازگار و ضعیف یاد شود اما باید بدانیم وما این افراد مشکل دار نیستند، چرا که گاهی به دلیل انتخاب های غلط، اتفاق های پیش بینی نشده و غیرقابل کنترل در زندگی آنها پیش می آید که آنان را به این مرحله سوق می دهد.
کم پیدا می شوند آدم هایی که برای طلاق ازدواج کنند. البته گاه ردپای چنین آدم های عجیبی را در صفحه حوادث و دادگاه های خانواده می بینیم که ازدواج را وسیله ای برای خالی کردن جیب دیگران و سوءاستفاده های مالی و موقعیتی قرار می دهند اما اغلب آدم ها ازدواج نمی کنند که جیب خالی کنند و بعد جدا شوند. یعنی ازدواج نمی کنند که وقتی آن هدف اصلی محقق شد دست طرف مقابل را در پوست گردو بگذارند و دنبال شکار دیگری بگردند.
بیشتر آدم ها وقتی می خواهند ازدواج کنند دوست دارند در کنار یک دیگری به نام همسر به آرامش برسند، بچه دار شوند و خانواده ای داشته باشند اما حتی اگر هر دو طرف ازدواج یعنی دختر و پسر هدف دیگری جز این نداشته باشند باز می بینیم که برخی از آنها در ادامه به چالش های بزرگ و گره های بازنشدنی می رسند و گاه چاره ای جز جدا شدن نمی یابند اما چرا اینگونه است؟
چرا آدم هایی که به دنبال سوء استفاده در رابطه ازدواج نمی گردند، گاه چاره ای جز جدایی در پیش رو نمی بینند؟ واقعیت این است که یکی از مهم ترین تصمیم های زندگی آدم ها یعنی آغاز رابطه زوجیت زیر سایه باورهای شناختی غیرمنطقی» قرار دارد. تردیدی در این نیست که همه ما در همه تصمیم های ریز و درشت زندگی مان زیر سایه باورهای مان قرار داریم و از پنجره و ایوان باورهای مان به مسائل و موضوعاتی که در زندگی مان پیش می آید، نگاه می کنیم، این اتفاق خواه ناخواه در ازدواج هم می افتد. از همین رو به هر میزان که مداخله باورهای شناختی غیرمنطقی بیشتر می شود احتمال اینکه ازدواج یک زوج به شکست منجر شود بیشتر می شود.
کتاب ازدواج و باورهای رایج» نوشته دکتر نرگس چیمه، روانپزشک و عضو هیات علمی دانشگاه شهید بهشتی در نقد برخی از باورهایی است که در فرهنگ عمومی و بدنه جامعه نسبت به ازدواج وجود دارد اما این باورها پایه های منطقی و علمی ندارد.
یکی از مهمترین مباحث این کتاب تشریح و اشاره به باورهای شناختی غیرمنطقی در ازدواج است. یعنی سوءتفاهم ها و سوءبرداشت های ذهنی که فرد در مواجهه با ازدواج در ذهن خود انباشته دارد و همان سوءتفاهم ها را با خود به متن رابطه زوجیت می کشاند یا اینکه آن سوءبرداشت ها، آنقدر پیرنگ قدرتمندی در ذهن فرد دارد که اجازه ازدواج را به او نمی دهد. مثلا فرد ممکن است کاملا کمال گرایانه با خود بیندیشد که فقط یک نفر در دنیا وجود دارد که او را می تواند خوشبخت کند، این فرد هم مطمئنا خواستگار اول نیست.
یعنی آنقدر باید خواستگار قلابی بیاید و بیاید تا بالاخره آن یک نفر خواستگار اصیل، خود را نشن دهد و دُم به تله بدهد یا مثلا کسی با خود بیندیشد که همه مردها خیانتکارند، بنابراین به هیچ مردی نمی شود تکیه و اعتماد کرد. پس چرا باید ازدواج کنیم؟
آنچه در ادامه می آید اشاره ای به این باورهای شناختی غیرمنطقی است که مثل چتری تیره بر بالای سر آدم هایی که می خواهند ازدواج کنند باز می شود.
1- با کسی ازدواج کنیم که ویژگی های شخصیتی متفاوتی داشته باشد
از پیامدهای منفی این عقیده این است که افراد تشویق می شوند به دنبال همسری متفاوت از خودشان باشند تا کسی که با آنها مشابهت دارد. این به نوعی تشویق بی مسئولیتی است. به این ترتیب که آدم شه ای با فردی منظم و آراسته ازدواج می کند به این امید که طرف مقابل به هم ریختگی های او را جمع خواهد کرد. این امر می تواند انصراف از تغییر خاصی هم باشد یعنی به جای اینکه خودم را تغییر دهم با کسی که نقطه مقابل ویژگی های من را دارد، ازدواج می کنم. به این ترتیب می توانم نقاط ضعف خود را جبران کنم. زندگی با فردی که به طور معناداری متفاوت است، تنها منجر به بروز تعارض، نیتی و ناخشنودی در زندگی شویی می شود.
2- تا زمانی که فرد ایده آل خود را نیافته ایم نباید راضی شویم
چنین تمایل کمال گرایانه ای باعث کاهش توانایی فرد در یافتن راه حل هاست و منجر به نتایج معی می شود چرا که ما در دنیای پر از احتمالات زندگی می کنیم و آرزوی حقیقت و امنیت مطلق باعث انتظارات اغراق آمیزی می شود که سودی نخواهد داشت و در نهایت باعث ایجاد تردید و تنش در زندگی می شود. افرادی که اینگونه فکر می کنند تنها می توانند روابط کوتاه مدتی را با دیگران برقرار سازند و به جای اینکه به شناخت طرف مقابل بپردازند با ناپختگی به ارزیابی افراد و روابط خود روی می آورند.
3- وجود احساس کفایت و شایستگی همسری قبل از تصمیم به ازدواج
این باور غلط باعث می شود تا افراد مدتی طولانی مجرد باقی بمانند چرا که بسیاری از آنها هیچ وقت این احساس کفایت کامل را به عنوان یک زن یا شوهر نخواهند داشت. در مقابل این باور غلط می توان گفت که یک فرد به عنوان یک همسر باید احساس کفایت کند اما اکثر افراد درباره شایستگی خود احساس تردید و اضطراب دارند. این استرس نباید باعث کناره گیری آنها از ازدواج شود چرا که هیچ کس کامل نیست.
4- در دنیا برای هر کس تنها یک فرد مناسب برای ازدواج وجود دارد
این باور غیرمنطقی پیامدهای منفی بی شماری را برای فرد به همراه می آورد. چنین باورهایی باعث می شوند فرد در فرآیند انتخاب همسر به شکلی منفعلانه عمل کند. به عنوان مثال برخی معتقدند نیمه گمشده آنها بالاخره خواهد آمد، بنابراین دیگر تلاشی برای برقراری ارتباط و نزدیکی با دیگران و شناخت آنها نمی کنند. در مقابل این باور غیرمنطقی می توان گفت افراد متعددی وجود دارند که یک فرد می تواند برای ازدواج موفق از میان آنها دست به انتخاب بزند.
5- یک فرد با هر کسی می تواند خوشحال باشد به این شرط که آنها برای رابطه شان سخت تلاش کنند
با تلاش کافی هر چیزی ممکن است و در نهایت فرد تصمیم به ازدواج ناپخته می گیرد. پیامدهای منفی متعددی برای چنین عقیده ای وجود دارد که عبارتند از اتخاذ دیدگاهی سهل انگارانه و تفریطی در همسرگزینی. تعدادی از زوجین که به چنین دیدگاهی معتقدند ماه ها و سال ها به سختی تلاش می کنند بدون اینکه به موفقیتی در زندگی برسند.
6- زوج ها قبل ازدواج باید ثابت کنند ارتباط خوبی در زندگی مشترک شان خواهند داشت
این قبیل زوج ها کسانی اند که بعد از آشنایی با یکدیگر، دوره نامزدی طولانی خود را صرف تلاش غیرضروری می کنند تا ثابت کنند که ازدواج خوبی خواهند داشت. به این معنی که موقعیت هایی را خلق می کنند تا نقاط قوت رابطه خود را مورد آزمایش قرار دهند. به عنوان مثال با دیگری قرار می گذارند تا ببینند که آیا نامزدشان واکنش حسادت آمیز نشان خواهد داد یا اینکه چگونه خشم خود را کنترل خواهد کرد. در این شرایط طرف مقابل هم خسته از این امتحان ها به رابطه خاتمه می دهد.
7- یک زوج موفق باید همیشه با هم باشند
در رابطه شویی هر یک از طرفین برای خود هویت و شخصیت مستقل و جداگانه ای دارند و زمانی که دو نفر تصمیم به زندگی مشترک می گیرند، باید بتوانند همراه با حفظ فردیت خود، قسمتی از زندگی خود را به اشتراک بگذارند. این اشتراک صددرصد نیست و با توجه به نیاز افراد برای استقلال لازم است برخی از فعالیت های فردی مثل شغل یا برخی علایق حفظ شود. در زندگی مشترک، افراد نیازمند یک حریم شخصی و خصوصی هستند چرا که وجود این فضای شخصی، به اندازه در کنار یکدیگر بودن به همزیستی رابطه شویی کمک می کند.
8- اینکه عاشق کسی باشی برای ازدواج با او کفایت می کند
عاشق شدن آسان است اما ازدواجی که بیشتر بر پایه احساس بنا شده باشد تا عقل، خطرناک است. دوستی ها و آشنایی هایی که بر پایه احساس و کنش ناگهانی اند، اغلب منجر به ازدواج های ناپخته می شوند چرا که افراد به شناخت درستی از یکدیگر نرسیده اند. با وجود اینکه عشق عاملی موثر در شروع زندگی شویی است اما موفقیت ازدواج و پایداری آن به عوامل مهم دیگری بستگی دارد که برخی از آنها عبارتند از شباهت و نزدیکی در ارزش ها، گذشته مشترک، سن ازدواج، آمادگی برای ازدواج و انتظارات و خواسته های منطقی.
9- تا زیر یک سقف زندگی نکنی، نمی توانی همسرت را بشناسی
قبل از ازدواج، شناسایی ویژگی ها مرحله مهمی است که می تواند از طریق روش های مختلف مانند رفت و آمدهای خانوادگی و مشاوره ها صورت گیرد. اگرچه کسب شناخت از طرف مقابل هیچ گاه صددرصد نیست اما به فرد کمک می کند تا از روی آگاهی و طبق معیارهای صحیح اقدام به تصمیم گیری کند. اعتقاد به این باور باعث می شود که افراد احساس کنند هر چقدر هم که قبل از ازدواج تلاش کنند قادر به شناسایی طرف مقابل نیستند بنابراین عده ای در تصمیم گیری دچار تردید و دو دلی می شوند و عده ای دیگر، برعکس، از تلاش برای آشنایی قبل از ازدواج پرهیز می کنند.
10- اگر زوجی با هم دعوا کنند یعنی همدیگر را دوست ندارند!
انسان در هر رابطه ای از جمله مادر و فرزندی، خواهر و برادری و زن و شوهری دچار تعارض می شود و به مشکل برمی خورد و هیچ رابطه ای بدون تعارض نیست اما این دلیل نمی شود که آنان همدیگر را دوست ندارند.
به علاوه تحقیقات نشان می دهد که زوج هایی که می آموزند چگونه تعارض ها و اختلافات خود را به طور موثر و کارآمد حل و فصل کنند، بیشتر از زوج هایی که فاقد چنین مهارت هایی هستند می توانند به زندگی مشترک ادامه دهند.
11- ذکر مشکلات و کند و کاو گذشته می تواند مفید باشد
گرچه در بسیاری از موارد، مشکل می تواند هم متاثر از اتفاقات گذشته و هم تحت تاثیر رویدادهای زمان حال زندگی باشد اما زیر و رو کردن گذشته ها جز اینکه احساسات ناخوشایند قبلی را در رابطه با موضوع مشکل زا زنده کند، سود دیگری ندارد.
نکته مهم این است که فرد با مشکل فعلی روبرو شود و به دنبال پیدا کردن راه حلی برای آن باشد، به گونه ای که پس از حل مشکل به سطحی از خودآگاهی برسد که در آن به نقاط قوت و ضعف خود پی ببرد و در برطرف کردن آنها سعی کند و نقاط قوت خود را نیز ارتقا ببخشد.
12- تصمیم برای انتخاب همسر، آسان و بسته به شانس است
این عقیده باعث کاهش تلاش فرد در انتخاب همسر و در نهایت منجر به انتخاب نامناسب می شود. همچنین این باور، باعث کاهش مسئولیت پذیری افراد هنگام شکست و ناکامی می شود و در نهایت تلاشی برای بهبود رابطه و حل مشکلات آن نخواهند کرد.
13- زندگی مشترک باید سرشار از خوشی باشد و یک زوج باید تمام رضایت خاطر خود را در زندگی مشترک به دست آورند
زندگی شویی نیز مانند هر رابطه دیگری در معرض تعارض ها و ناکامی ها قرار دارد، بنابراین نباید انتظار داشت که همیشه همه چیز مطابق میل ما پیش برود اما اعتقاد به این باور که زندگی مشترک یعنی خوشی محض و همسر یعنی رضایت خاطر مداوم باعث می شود افراد با کوچکترین ناکامی دچار یأس شوند و به زندگی شویی خود آسیب بزنند.
14- ازدواج می کنم و در صورت بروز مشکل طلاق می گیرم
برخی افراد دیدگاه ساده انگارانه ای نسبت به طلاق دارند و این تصور را دارند که اگر بعد از ازدواج با مشکلی مواجه شوند به راحتی می توانند جدا شوند. این افراد آگاهی کمی از پیامدهای طلاق دارند و نمی دانند که جدایی، اثرات مخرب روانی، اجتماعی و جسمی به بار می آورد و این اثرات در برخی موارد مدت ها در افراد باقی می ماند. از طرفی افرادی که با این طرز تفکر ازدواج می کنند تعهد و پایبندی کمتری برای حفظ رابطه دارند و به محض مواجه شدن با مشکلات، طلاق را به عنوان اولین راه حل در نظر می گیرند.
15- طلاق یعنی شکست
اگرچه طلاق به عنوان پدیده ای مذموم شناخته شده است اما در برخی شرایط می تواند به عنوان آخرین راه حل مطرح شود. ماندن طولانی مدت در محیط پر از تنش و درگیری نه تنها به بهبود اوضاع کمک نمی کند بلکه دو طرف را فرسوده می کند و سلامت جسمی و روانی آنها را به خطر می اندازد. در این شرایط جدایی به عنوان یک راه حل می تواند به افراد کمک کند تا شروع جدیدی برای زندگی خود به وجود بیاورند.
16- کسانی که طلاق گرفته اند افراد مشکل دار و ضعیفی اند!
متاسفانه دید منفی در جامعه نسبت به کسانی که طلاق می گیرند باعث می شود تا از آنها به عنوان ناسازگار و ضعیف یاد شود اما باید بدانیم وما این افراد مشکل دار نیستند چرا که گاهی به دلیل انتخاب های غلط، اتفاق های پیش بینی نشده و غیرقابل کنترل در زندگی آنها پیش می آید که آنان را به این مرحله سوق می دهد.
منبع: عصر ایران
رئیس انجمن هیپنوتیزم بالینی ایران گفت: هیپنوز غیر ارادی و خطرناک نیست و عارضه خاصی ندارد، حتی در بسیاری موارد از درمانهای امن نیز امنتر است؛ اما محدودیتهایی دارد که در مورد هر فردی نمیتوان به کار برد.
دکتر علی شریفی امروز در سمینار بزرگ هیپنوتیزم و روان که در تالار رودکی دانشگاه فردوسی مشهد برگزارشد، اظهار کرد: هیپنوز پدیده نرمال بشری است که هر روز در زندگی ما اتفاق میافتد، اما تاکنون نام آن را هیپنوز نمیگذاشتیم. مثال رایج مجذوب شدن در پدیدهای از نوع بینایی، شنوایی یا فکری است که ما را به خود جذب میکند، این یک پدیده معمولی بشری و تجربهای "شبه هیپنوتیزمی" است.
وی با بیان اینکه هیپنوتیزم خود به خود است»، عنوان کرد: مثال بعدی این است که بسیاری از رانندگان در مسیر عادی حرکت میکنند، ممکن است زمان رانندگی از آن غافل شوند و به صورت خودکار رانندگی کنند. تصور این فرد در مورد زمانی که گذرانده با کسی که توجهش به رانندگی بوده، فرق میکند، این پدیده که شخص گذشت زمان را کوتاهتر از آنچه هست حس کند، تجربهای شبه هیپنوتیزمی است.
شریفی افزود: مثال بعدی زمانی است که فردی مخاطب گفتار کسی قرار میگیرد، اما فکری قوی مانع دقت به گفتار آن فرد میشود، ممکن است برای گوینده سر تکان دهد، اما متوجه چیزی که آن فرد میگوید، نیست. بدی این وضعیت این است که نظر شما را یکباره بپرسند. این نیز یک پدیده هیپنوتیزمی است. "تفکر جادویی" نیز صفتی بارز در کودکان است که غرق بازی هستند و توجه کافی ندارند و این مثالی از هیپنوتیزم خود به خود است.
رئیس انجمن هیپنوتیزم بالینی ایران گفت: یک پدیده طبیعی بشری داریم که به آن هیپنوتیزم میگوییم. هیچ کدام از این مثالها تعمدی در آن وجود نداشت و همه مثالها یک پدیده نرمال بشری را نشان میدهد که هیپنوتیزم خود به خود است.
هیپنوتیزم چیست؟
وی با اشاره به اینکه شرط اینکه چیزی را هیپنوز بنامیم، این است که سه خصوصیت را با هم داشته باشد»، تصریح کرد: این سه خصوصیت تمرکز، انفکاک و تلقینپذیری یا پذیرش بیشتر و بهتر است. انفکاک یعنی یکی از حسهای پنجگانه یا غیر پنجگانه یا حافظه شخص رفتاری جز رفتار معمولی از خود نشان دهد. زمانی که شخص در هیپنوز قرار میگیرد، مواردی به او تلقین شده و باعث میشود عمیقتر از زمانی که در هیپنوز نیست، بر او اثر بگذارد. هر حالتی از حالات نرمال مغز انسان که این سه خصوصیت را با هم داشته باشد، هیپنوتیزم است و اگر حتی یکی از این خصوصیات نباشد، هیپنوتیزم نیست.
شریفی بیان کرد: هیپنوز حالتی توام با توجه، تمرکز و گیرندگی همراه با کاهش آگاهی نسبت به محیط است. کاهش آگاهی نسبت به محیط همان انفکاک است؛ حالتی که خود به خود برای انسان اتفاق میافتد تعمدا نیز برای خود شخص قابل ایجاد است. فرد میتواند برای خود هیپنوتیزم ایجاد کند که به آن خودهیپنوتیزم میگویند. اگر راهنمای درستی نیز وجود داشته باشد که هدایت، راهنمایی، آموزش و تسهیل فرد را به عهده بگیرد، هیپنوتیزم بالینی است.
رئیس انجمن هیپنوتیزم بالینی ایران خاطرنشان کرد: ما یک هیپنوتیزم خود به خود داریم که در زندگی روزمره اتفاق میافتد و ۹۰ درصد هیپنوتیزم را تشکیل میدهد. خودهیپنوتیزم نیز داریم که خود شخص ایجاد میکند. هیپنوتیزم بالینی نیز این است که درمانگر به مریض کمک میکند تا خود را در هیپنوتیزم قرار دهد و تلقینهایی با توجه به مشکلش ایجاد کند.
هیپنوتیزمها در بیداری اتفاق میافتد و ارتباطی با خواب ندارد
وی با بیان اینکه هیپنوتیزمها در بیداری اتفاق میافتند و ارتباطی با خواب ندارند»، عنوان کرد: هیپنوتیزم نوعی بیداری توام با آگاهی است نه خواب. خواب مصنوعی و مغناطیسی، افسانهای است که به ذهن ما تلقین شده و فکر کردیم حالت بیخبری، غفلت و از دست دادن کنترل است، در حالی که فرد در هیپنوز کنترل بیشتری پیدا میکند. هیپنوز ارتباطی با خواب ندارد. در هیپنوز بالینی چشم فرد بسته بوده، اما بیدار است.
شریفی ادامه داد: هیپنوز به صورت روزمره خودش اتفاق میافتد و تنها بخشی که تعمد در آن وجود دارد، این است که خودش ایجاد کند و یا درمانگر کمک کند، بنابراین غیر ارادی و خطرناک نیست و عارضه خاصی ندارد، حتی در بسیاری موارد از درمانهای امن نیز امنتر است؛ اما محدودیتهایی دارد که در مورد هر فردی نمیتوان به کار برد. هیپنوز میتواند در ایجاد تغییر در فرد، دستیابی به موفقیتها و افزایش تواناییها کمک کند.
منبع: ایسنا
پاییز فصلی پر از زیبایی و رنگ هاست؛ اما در کنار این زیبایی برای بسیاری از افراد، ناراحتی و افسردگی و خستگی فراوانی با خود به همراه دارد. با وجود اینکه در این فصل، معمولا هوای خوب و دلنشین، نم باران و برگهای زرد و نارنجی حس زیبا و رمانتیکی در اکثر افراد ایجاد میکنند، اما باز هم حس افسردگی بیشتر از همیشه به سراغ مان میآید.
در ادامه این مقاله با چند راهکار کاربردی آشنا خواهید شد تا پاییز امسال، لبخند روی لب هایتان نقش بسته و با افسردگی خداحافظی کنید.
سحرخیز باشید
کمبود نور آفتاب با کوتاه شدن روزها و متعاقبا طولانی شدن شبها، میتواند باعث ایجاد اختلالات عاطفی فصلی شود و در نتیجه احساس افسردگی به شما دست دهد. طبق مطالعات به دست آمده، یک روش عالی برای جلوگیری از به وجود آمدن این حالت، این است که صبحها بین ساعت ۶ الی ۱۰، هنگامی که بیشترین و قویترین میزان نور را شاهد هستیم، به مدت حداقل ۳۰ دقیقه به بیرون از خانه بروید.
در یک روز معمولی، تابش نور خورشید در خارج از منزل شما حدود ۵۰۰ تا ۱۰۰۰ برابر بیشتر از داخل منزل است. پس برای مبارزه با افسردگی فصل پاییز، صبحها کمی زودتر از خواب بیدار شده، خانه را ترک کنید و با یک پیاده روی ساده، روز خود را بسازید.
خواب خود را تنظیم کنید
در پاییز نیز مانند بهار، هوس خواب در افراد بسیار بیشتر میشود. از آنجا که در پاییز، شبهای طولانی تری داریم، سطح ملاتونین یا همان هورمون خواب در بدن افزایش یافته و در نتیجه باعث میشود کل روز احساس خواب آلودگی داشته باشید و از سوی دیگر، شبها نیز بیقرار باشید. ما اغلب با غلبه بر سیستم طبیعی خواب خود مثل نوشیدن قهوه یا مصرف قرصهای آرامش بخش، این مشکل را بیشتر میکنیم!
برای از بین بردن این حالت، کافی است یک برنامه مشخصی برای زمان خوابیدن و بیدار شدن خود داشته باشید. همچنین میتوانید شبها کمی قبل از خواب، از دمنوشهای گیاهی آرامش بخش استفاده کنید.
مواد غذایی مفید میل کنید
وجود روزهای کوتاه و کمبود نور خورشید، تولید سروتونین یا همان هورمون شادی را در بدن ما به میزان چشمگیری کاهش میدهد. این موضوع باعث میشود تا ما به مصرف کربوهیدراتهای تقویت کنندهای مثل پاستا و سیب زمینی و برنج روی آوریم و در نهایت چندین کیلوگرم افزایش وزن پیدا کنیم! پیشنهاد میکنیم در این فصل سبزیجات، مرکبات و بسیاری از میوهها که منبع غنی ویتامین C، فیبر، آنتی اکسیدان و بتاکاروتن هستند را بیشتر مصرف کنید.
همچنین مصرف خوزاکیهایی که حاوی آنتی اکسیدان و فیبر هستند، تاثیر فراوانی در جلوگیری و درمان افسردگی پاییزی دارد.
زمانی را با دوستان خود سپری کنید
مطالعات بیشماری ثابت کردهاند که داشتن یک یا چند دوست خوب میتواند افسردگی را از بین ببرد. ممکن است حال و هوای پاییز، حس شور و شوق شما را از بین برده و ترجیح دهید بیشتر زمان خود را در خانه و جلوی تلویزیون بگذرانید. ما به شما پیشنهاد میکنیم این حس را کنار بگذارید و زمانی را به دوستان خود اختصاص دهید. با آنها بیرون رفته و سعی کنید بیشتر در فضاهای شاد و خودمانی حضور پیدا کنید. یک عصرانه دلنشین در کافه مورد علاقه تان، رفتن به سینما یا کنسرت خواننده محبوب تان میتواند اثربخش باشد.
یک هدف تعیین کنید
با تمام شدن تابستان و دور بودن عید و سال نو، شاید کمی سخت باشید، اما صبر کنید به هر طریقی که شده در خودتان انگیزه ایجاد کنید. برا تحقق این امر، روانشناسان توصیه میکنند با اهداف کوچک مثل خواندن کتاب یا انجام کاری که سال هاست میخواهید انجام دهید، اما به دلایل مختلفی نتوانستهاید انجام دهید. پس از این مرحله میتوانید یک گام فراتر بردارید؛ برای مثال یک کلاس ثبت نام کنید و مهارت جدیدی بیاموزید.
خوردنیهای جدید و هیجان انگیز را امتحان کنید
خوردن یک نوشیدنی ترکیبی که سرشار از انواع ویتامینها و مواد معدنی باشد، حال و هوای شما را بهتر خواهد کرد. شاید این متد تاثیر خیلی طولانی مدتی نداشته باشد، اما مطمئنا میتواند حال و هوای یکی از روزهای پاییزی شما را بهتر و شادتر کند.
غذاهای مفید میل کنید
بدن، هورمون شادی را از یک ماده شیمیایی به نام تریپتوفان میگیرد که این ماده به طور طبیعی در مواد غذایی مثل لبنیات، ماهی، موز، خرما، سویا، بادام و بادام زمینی مشاهده میشود. متخصصان تغذیه عقیده دارند که ترکیب غذاهایی که سرشار از تریپتوفان هستند با کربوهیدراتهای سبوسداری مثل نان جو، برنج قهوهای یا نان سبوسدار، میتواند در تولید انسولین به بدن کمک کرده و در نهایت، میزان تریپتوفان را در مغز افزایش دهد.
خنده درمانی را امتحان کنید
خندیدن برای تقویت هورمونهای شادی بسیار مهم و مفید است. اگر سرگرم فضای مجازی هستید، به جای دنبال کردن خبرهای ناراحت کننده، مدتی هم فقط کلیپ و محتوای خنده دار را دنبال کنید. اگر به سینما میروید، فقط به تماشای فیلمهای کمدی بروید. رفتن به تئاترهای خنده دار یا حتی موزیکال را در اولویت قرار دهید.
بدن خود را سم زدایی کنید
بعد از تمام خوردنیهایی که در تابستان خوردید، وقت آن رسیده تا قدری به بدن خود استراحت داده و احساس سبکی کنید. مصرف غذاها یا نوشیدنیهای ناسالم، با تحت تاثیر قرار دادن سطح تریپتوفان، فعالیت اسید آمینه مورد نیاز برای تولید سروتونین یا هورمون شادی در بدن را دچار مشکل خواهد کرد؛ بنابراین پیشنهاد میکنید به مدت یک هفته به خوردن غذاهای سالم و نوشیدنیهای طبیعی بپردازید تا تفاوت را احساس کنید.
ورزش کنید
برای تقویت روحیه خود و مقابله با حس و حال غم انگیز پاییز، ورزش کنید. ورزش کردن نه تنها در پاییز، بلکه همیشه و همیشه روحیه شما را بهتر خواهد کرد. اگر میتوانید هرروز یا یک روز در میان به باشگاه رفته و یک ورزش خاص و پرهیجان را دنبال کنید. همانطور که پیش از این نیز اشاره کردیم، پیاده روی، آن هم پیاده روی صبحگاهی را نیز فراموش نکنید.
ویتامین D مصرف کنید
نور خورشید، منبع اصلی ویتامین D مورد نیاز برای بدن است؛ هنگامی که مدت زمان تاریکی هوا بیشتر از روشنایی آن باشد و در واقع نور کمتری دریافت کنید، بدن شما دچار کاهش ویتامین D خواهد شد. این موضوع اثرات مخربی در سیستم کلی بدن شما خواهد داشت. در نتیجه سعی کنید در این مدت، میزان مصرف ویتامین D را به حد چشمگیری افزایش دهید.
مدیتیشن کنید
طبق مطالعات انجام شده در کشور آمریکا، مدیتیشن یکی از اصلیترین روشهای جلوگیری از افسردگی است. یک روش ساده برای انجام مدیتیشن، این است که یک شمع روشن کرده و به مدت ۱۰ دقیقه به آتش و شعله آن نگاه کنید. این کار به ذهن شما اجازه میدهد که از هرگونه اندیشه و فکر منفی دور و در امان باشد.
سفر کنید
بسیاری از روانشاناسان به عبارتی به نام "سندرم بعد از تعطیلات" معتقدند؛ به این معنا که پس از تعطیلات و خوش گذرانیهای تابستانی، ممکن است احساس خستگی، ضعف و در نهایت افسردگی داشته باشید. برای از بین بردن این حالت، میتواند در هر فرصتی که به دست آوردید استفاده کرده و به مسافرت برویدو این سفرها، هر قدر هم که کوتاه باشند، تاثیر فراوانی بر روحیه و عواطف شما خواهند داشت.
مصرف آهن را افزایش دهید
آیا مدتی است که احساس خستگی و افسردگی در خود حس میکنید؟ ممکن است به غیر از حال و هوای پاییز، کمبود آهن باعث به وجود آمدن این اوضاع شده باشد. تحقیقات وزارت بهداشت ثابت کردهاند که از هر ۱۰ نفر، تنها ۱ نفر به میزان کافی آهن مصرف میکند! ممکن است میزان آهن بدن شما در حالت فقر نباشد، اما آهن زیادی هم نداشته باشید؛ اما کافی نیست. باید میزان بیشتری آهن مصرف کنید.
در حالت ایده آل، افراد به صورت روزانه به ۲ وعده غذایی غنی از آهن احتیاج دارند؛ بهترین منابع غنی آهن عبارتند از: گوشت قرمز، ماهی، تخم مرغ، نان، غلات، سبزیجات و میوه خشک.
از طبیعت لذت ببرید
طبق مطالعات انجام شده، لذت بردن از فضای باز و طبیعت میتواند تاثیر بسزایی در روحیه و حال و هوای شما داشته باشد. محققان معتقدند پیاده روی در طبیعت (از پارک گرفته تا جنگل) میتواند سبب افزایش روحیه شود؛ در مقابل آن نیز پیاده روی در سطح شهر میتواند شما را بیشتر در حالت افسردگی قرار دهد؛ بنابراین برای قدم زدن و پیاده روی، به یک پارک جنگلی هر چند کوچک در اطراف خود رفته و از رنگهای زیبای پاییزی لذت ببرید.
طب سوزنی را فراموش نکنید
طب سوزنی میتواند اندروفین را در بدن آزاد کرده و در مبارزه با حال و هوای غم انگیز پاییزی بسیار موثر باشد. متخصصین طب سوزنی معتقدند که سوزنها مانند سوئیچ در مدار بدن عمل میکنند و انرژی راکد را آزاد کرده و به جریان میاندازد. انجام طب سوزنی سبب بهبود کیفیت خواب و افزایش آرامش میشود.
منبع: برترین ها
درباره این سایت